یادداشت maedeh rahmdel
1403/12/25
داستانی کوتاه در حوالی انقلاب مکزیک در مورد شخصیتی به نام نیکلاس سارمینتو است که به خاطر شرایط پیش اومده به خاطر انقلاب ، از موقعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی سو استفاده کرده و ثروتی بدون زحمت و تلاشی رو به دست آورده که این اتفاق ، عاقبت خوبی برای خودش به ارمغان نمیاره، به قولی باد آورده رو باد می برد که در این داستان به خوبی این اصطلاح رو شاهدش بودیم.
(0/1000)
نظرات
1403/12/26
اینکه بگیم ثروتش رو از دست داد درست نیست چون مسیری که انتخاب کرد به معنی از دست دادن ثروتش نبود.
1
1
1403/12/26
اون تملکی که داشت رو از دست داد برای خودش ابهتی داشت ولی الان دیگه این ابهت نیست
1
1403/12/26
با این حال از آرامش و رفاه چیزی کم نداشت. اما میشه گفت فکر نویسنده ثروت نبود و رویارویی نیکلاس با گذشته بود. کاری که خودش با سرهنگ کرده بود به گونهای دیگه به سرش آمد.
3
0
1403/12/26
قصدم این نبود که چیزی رو اصلاح کنید خواستم نظرم رو بگم که گفتگویی حول محور این کتاب شکل بگیره اینو گفتم که سوء تفاهمی پیش نیاد @maedehhh
1
maedeh rahmdel
1403/12/25
2