ناشناس (انگشتش را روی قلب فروید میگذارد): من همینجا بودم، فروید، من همیشه اینجا پنهان بودم. تو هیچوقت من رو پیدا نکردی؛ و هیچوقت من رو گم نکردی. و وقتی میشنیدم داری میگی به خدا ایمان نداری، مثل بلبلی بود که میپرسه چرا موسیقی رو بلد نیست.
- از متن کتاب -