یادداشت dream.m
1404/4/22
مامانم خیلی برام قصه تعریف نمیکرد، گاهی کتاب قصه میخوند ولی یادم نمیاد ازش خودش برام قصه تعریف کرده باشه؛ به جز قصه دنیا اومدنم. یادمه عاشق این بودم که شبا قبل خواب وقتی بغلم میکنه، چندین بار پشت هم برام ماجرای دنیا اومدنم رو تعریف کنه. با اینکه قصه دنیا اومدنم یه دارک کمدی واقعیه، اما من عاشق شنیدنش بودم، هنوزم عاشقشم. بنظرم خیلی داستان باحالیه:) مامانبزرگم هم گاهی قصه میگفت برام، بیشتر چیزایی شبیه حسن کچل و لیلیحوضک و شنگول منگول بود. عزیزجونم هم بیشتر برام ماهنی میخوند و ترانه های ترکی که الان یکم بلدم رو از اون یاد گرفتم. من خودم ولی از روی چیزی که بقیه میگن، ظاهرا از بچگی و از وقتی زبون باز کردم، قصه میساختم و تعریف میکردم، احتمالا میکسی از قصه هایی بوده که میشنیدم. خب من همیشه عاشق قصه بودم و از خوندن قصه ها لذت بردم، الانم میخونمشون چون یه حس سادگی و زلالی دارن قصه ها که اون نیاز من به برگشت به آغوش مادر رو تاحدی ارضا میکنن. قصه های مشدی گلین، یکی از اون کتاب قصه هاست که خوندنش حالمو جا آورد و همون چیزی بود که میخواستم. قبلا کتاب ریخت شناسی افسانه های جادویی از پگاه خدیش رو هم خونده بودم که همین حس جادویی رو بهم هدیه داده بود. پیشنهاد میکنم اونم بخونید . هردوی کتابا رو سارا بهم معرفی کرد که ازش بینهایت ممنونم. ....... حالا درباره کتاب: قصههای مشدی گلین خانم یه اثر بینظیره که مثل یه پنجره، رو به دنیای قصههای ایرانی باز میشه؛ قصههایی که از زبون یه پیرزن ساده به اسم مشدی گلین خانم، اهل بروجرد، نقل شدن. این زن که هیچوقت سواد خوندن و نوشتن نداشته، تو حافظهش گنجینهای از صدها قصه عامیانه رو نگه داشته بوده؛ قصههایی که از نسلها قبل بهش ارث رسیده بوده و اون با زبون شیرین و خودمونیش تو خونههای مردم تهران، جایی که از جوونی زندگی و از بچههای خانوادههای ثروتمند مراقبت میکرده، تعریف میشدن. این قصهها رو یه شرقشناس بریتانیایی بنام لارنس ساتن،که تو جنگ جهانی دوم تو ایران موندگار شده بوده، شنیده و با دقت جمع کرده. بعداً با کمک کسایی مثل سید احمد وکیلیان و آذر امیرحسینی، این مجموعه ویرایش و سال ۱۳۷۴ توسط نشر مرکز تو ایران چاپ شد. حالا این کتاب، که اول به آلمانی منتشر شده بود، به فارسی هم در دسترسه. این قصهها فقط داستان نیستن؛ یه جور سفرن به دل فرهنگ عامه ایران. زبونشون سادهست، پر از طنز و حکمتهای ریز زندگین، و انگار تو رو میبرن به صدها سال پیش، شبای طولانی، کنار کرسی، با صدای گرم یه قصهگو. از ماجراهای آدمای معمولی تو بازار و کوچه گرفته تا روایتهای خیالی قصه های جن و پری، همهشون یه حس صمیمی دارن که شبیه هزار و یک شبه، ولی خیلی نزدیکتر به زندگی واقعی. این کتاب یه پل بین نسلهاست؛ وقتی میخونیش، انگار داری با مادربزرگت حرف میزنی و ازش میفهمی که مردم قدیم چطور فکر میکردن، چطور میخندیدن و چطور با مشکلاتشون کنار میاومدن. همین سادگی و اصالتش باعث شده که نه فقط یه اثر سرگرمکننده، بلکه یه سند زنده از تاریخ شفاهی ایران باشه. اهمیت این جور کتابها، مثل قصههای مشدی گلین خانم یا نمونههایی مثل فرهنگ افسانههای مردم ایران از علیاشرف درویشیان و قصههای عامیانه پارسی از احمد وکیلیان، تو اینه که یه تیکه از هویت ما رو نشون میدن. اگه این قصهها ثبت نمیشدن، الان با مرگ راویها برای همیشه گم میشدن. تو دنیای امروزی که همهچیز سریع و دیجیتال شده، این آثار مثل یه چراغن که گذشته رو روشن میکنن و به ما یادآوری میکنن ریشههامون کجان. این قصهها فقط برای سرگرمی نیستن؛ توشون درس زندگی، طنز و راهحلهای قدیمی برای مشکلات پنهونه. البته، این کتاب بیایراد هم نیست. مثلا غلطهای ویرایشی هست، مثل مشکل فاصلهها یا نگارش غیراستاندارد بعضی کلمات. یا مثلا چون قصهها از آلمانی به فارسی برگردونده شدن، اون لحن محاورهای اصلی گاهی کمرنگ شده. بعضی داستانها هم انگار ناتمومن یا تکراریان، که برای مخاطب امروزی شاید جذابیت کمتری داشته باشه. یه انتقاد دیگه اینه که کتاب توضیحات بیشتری درباره زندگی مشدی گلین خانم یا زمینه تاریخی قصهها نداره، که برای پژوهشگرها میتونه نقطه ضعف باشه. ولی خب، هدف این کتاب ساختن یه اثر ادبی بینقص نبوده؛ قرار بوده صدای واقعی مردم رو حفظ کنه و توی این کار موفق هم بوده. در کل، قصههای مشدی گلین خانم یه شاهکاره که با همه سادگی و ایرادای ریزش، مثل یه الماس توی فرهنگ ایرانی میدرخشه. این کتاب و آثار شبیهش نه فقط قصهان، بلکه صدای ما، هویت ما و میراثیان که باید با عشق خونده و به نسل بعد سپرده شن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.