یادداشت ابراهیم خالیدی
1403/6/8
در مورد این اثر چه میشود گفت؟ آیا صرفا میخواهد به ما بگوید آدمی که خود را وقف خوانوادهاش کرده تا آنها در فاه باشند، اگر خودش به هر دلیل از کار افتاده شد و دیگر برای خوانواده استفاده ای نداشت، خوانواده اش به راحتی میتواند از مرگ وی خوشحال شود و به زندگی خوش بپردازد؟ خانواده گرهگوار، قبل از مسخ شدن او به یک سوسک گنده دارد به راحتی زندگی میکند. گرهگوار زندگی خود را وقف کار کردن برای تأمین نیازهای خانوادهاش کرده، آنها هیچ کاری نمیکنند و با خوشحالی از حقوق گرهگوار استفاده میکنند و هیچکدام به فکر کارکردن نمیافتند. این در حالی است که بعد از از کارافتادگی گرهگوار همگی به شکلی برای تامین هزینههای زندگی به کاری مشغول ميشوند و اقداماتی انجام میدهند. زندگی گرهگوار قبل و بعد از مسخ شدنش چگونه است؟ او آدمی بوده که برای تامین نیازهای خانواده سخت کار میکرده و عملا برای خود نه تفریحی داشته نه وقتی. اونطور که از داستان برمیاد این جنبه زندگی گرهگوار خیلی بلد است و ظاهرا ناخودآگاه او را به شدت درگیر کرده اما به طور مستقیم در داستان گفته نمیشود. او حتی بعد از مسخ شدن دیده میشود که دوست دارد از پنجره به بیرون نگاه کند اما برای جلوگیری از اذیت شدن خانواده به زیر تخت میخزد و در آنجا مخفی میشود، احساسات و خواستههایش را سرکوب میکند . گرسنه است اما به خاطر خانواده اش با نخوردن غذا عملا دست به خودکشی میزند. چه چیزی او را این چنین از خود بیگانه کرده؟ آیا کافکا با خلق این اثر میخواهد به ما بگوید این دنیا، اجتماع و مناسباتش ما را از خود دور کرده و بیگانگی در ما بیداد میکند؟ یا میخواهد ما مراقب باشیم که این دنیا که در آن هیچ رحمی وجود ندارد بر ما چیره نشود و جلو لذت زنده بودن ما را نگیرد؟ یا شاید چیز های دیگر...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.