یادداشت مریم علویان
1403/9/23
داستانهایی معرکه با ترجمهی مژده دقیقی. داستان اول عالی بود. پرداختن به زندگی فردی که دچار فراموشی است از زاویهی دید خود فرد، توان داستانپردازی و تخصص روانشناسی بالایی می طلبد. داستان دوم مربوط به خاطرهای از یک پیرمرد است که در کودکیاش شیطان را کنار رودخانه دیده است. داستان سوم با تمام اصرار نویسندهاش به سیاسی نبودن، سیاسی و اجتماعی بود. به جبر و اختیار میپرداخت و در بستری که دغدغه تغییر منوی غذای یک خانواده بود. داستان چهارم از ترسی میگفت که در زندگی یک زن، دائمی شده و آن وحشت از افشاشدن گذشتهاش برای خانوادهی امروزش است. داستان پنجم، نشان میداد یک آدم خوب چه طور با محکوم شدن و تحقیر شدن، تبدیل به یک آدم بد و جانی میشود. داستان آخر قلبم را فشرده کرد و چه پایان خوبی داشت برای بیماری صعبالعلاج سرطان یک کودک نوپا.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.