یادداشت محمدامین اکبری
1401/2/28
به نام او 🔹️یکی از دلنشینترین کتابهایی که درباره ادبیات خواندهام کتابِ کمحجمِ «چرا ادبیات؟» نوشته ماریو بارگاس یوسا نویسنده و منتقد بزرگ است، خصوصاً مقاله اول که نام کتاب برگرفته شده از آن است، مقالهای بیست صفحهای که ارزش این را دارد که هرچند وقت یکبار آن را بازخوانی کنی. خوبی یوسا این است که علاوه بر اینکه نویسندهای حرفهایست مخاطبی حرفهای نیز هست و اصلا مقدمه حرفهای شدن در تالیف این است که مخاطب خوبی باشی. یوسا مخاطب خوبیست و تجربههایش در این زمینه را با زبانی بیپیرایه و شیوا به دیگران منتقل میکند از او مقالات و کتابهای زیادی در این حوزه ترجمه و منتشر شده است که اغلب به همت جناب عبدالله کوثری بوده مطالبی که بسیار آموزنده است. در ادامه میخواهم بخشهایی از مقاله چرا ادبیات را نقل کنم: 🔸️ادبیات یکی از اساسیترین و ضروریترین فعالیتهای ذهن است. 🔸️مطالعه ادبیات خوب بیگمان لذتبخش است، اما در عینحال به ما میآموزد که چیستیم و چگونهایم. 🔸️بعضی از منتقدان تا آنجا پیش میروند که میخواهند ادبیات را هم به نوعی علم تبدیل کنند. اما این خیالی باطل است، چرا که داستان به وجود نیامده تا تنها یک محدوده واحد از تجربیات انسانی را بررسی کند. علت وجودی آن غنا بخشیدن به کل زندگی آدمی است. 🔸️بورخس همیشه از این پرسش که "فایده ادبیات چیست؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت: "هیچکس نمیپرسد فایده آواز قناری و غروب زیبا چیست" 🔸️ادبیات با تلاش یک فرد واحد پدید نمیآید. ادبیات زمانی هستی مییابد که دیگران آن را همچون بخشی از زندگی اجتماعی پذیرا میشوند، و آنگاه ادبیات به یُمن خواندن، بدل به تجربهای مشترک میشود. 🔸️جامعهای بیخبر از خواندن که از ادبیات بویی نبرده، همچون جامعهای از کرولالها دچار زبانپریشی است و به سبب زبان ناپخته و ابتداییاش مشکلات عظیم در برقراری ارتباط خواهد داشت. 🔸️آدمی که نمیخواند، یا کم میخواند یا فقط پرتوپلا میخواند، بیگمان اختلالی در بیان دارد، این آدم بسیار حرف میزند اما اندک میگوید، زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد بسنده نیست. 🔸️ما سخن گفتن درست، پرمغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب میآموزیم. 🔸️این شاید حاصل تعصبی باشد برخاسته از نداشتن تجربه عملی و از ملازمت دیرین ادبیات با کاغذ و کتاب. اما من اگرچه برای دریافت اخبار جهان به اینترنت رجوع میکنم، هیچگاه برای خواندن شعر گونگورا یا داستان اونتی یا مقالهای از پاز به سراغ کامپیوتر نمیروم چون یقین دارم که تاثیر این دو شیوه مطالعه یکی نخواهد بود. من یقین دارم، هرچند قادر به اثباتش نیستم، که با برچیده شدن کتاب ادبیات لطمهای جدی، حتی مرگبار خواهد خورد. البته واژه ادبیات از میان نخواهد رفت. 🔸️ادبیات برای آنانکه به آنچه دارند خرسندند، برای آنانکه از زندگی بدانگونه که هست راضی هستند، چیزی ندارد که بگوید. ادبیات خوراک جانهای ناخرسند و عاصی است. 🔸️حال بهجاست اگر پیش خود دنیایی خیالی بسازیم. دنیایی بدون ادبیات، و انسانهایی که نه شعر میخوانند و نه رمان. در این جامعه خشک و افسرده با آن واژگان کممایه و بیرمقش، که خُرخُر و ناله و اداهایی میمونوار جای کلمات را میگیرد، بعضی از صفتها وجود نخواهد داشت. 🔸️کابوسی که مایه هراس من شده و شما را از آن برحذر میدارم نتیجه توسعهنیافتگی نیست. پیامد توسعه بیش از حد است. ما در نتیجه تکنولوژی و تسلیم شدن به آن میتوانیم جامعه آینده را پر از مانیتورها و بلندگوهای کامپیوتر و بدون کتاب تصور کنیم، یا جامعهای که در آن کتاب -یعنی آثار ادبی- چیزی عجیب و عتیقه مینماید و تنها اقلیتی پریشاندماغ در دخمههای این تمدن رسانهای، به آن میپردازند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.