بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت zahra shams

zahra shams

1401/02/10

                انقدر از این کتاب متنفرم که حتی نمیخواستم براش مرور بنویسم
ولی مینویسم تا بدونید میخواین چه کتابی رو بخونین:)

آیدا همیشه در حسرت کلاغ بودن به سر میبرد ، او همیشه خود را یک کلاغ تصور می کند ، یک کلاغ زبل و تیزپا.روزی آیدا با یک جعبه ی ربان پیچ شده مواجه می شود و در پی ماجرا هایی به دنبال صاحب این کادو می گردد و سرانجام وقتی با صدا جیغ از خواب بیدار می شود متوجه میشود که همه ی این ها یک خواب بوده

بعد از خواندن این کتاب پنج دقیقه ای در شوک بودم و با خود فکر میکردم که ای کاش نویسنده برای این کتاب بیشتر وقت می گذاشت و بعد با خودم فکر کردم که انتشاراتی مثل افق چرا همچین کتابی رو چاپ کرده نه واقعا چرا؟ بهتر است در ابتدا اینطور بگم : تصور کنید پنج داستان متفاوت را با چندین جمله به یکدیگر وصل کرده باشند ، این کتاب دقیقا این مدلی بود. من از کتاب هایی که کلی اتفاق می افتد و در آخر نویسنده می گوید که او در حال خواب دیدن بوده واقعا بدم می آید چون به نظرم نویسنده با این کار میخواهد داستان را از سرش باز کند و خودش را راحت کند.بیشتر قسمت های کتاب گنگ و نامفهوم بود مثلا دقیقا دو صفحه از اول کتاب را در آخر کتاب آورده بود و من دلیلش را نفهمید.اصلا این کتاب داستان جذابی نداشت وقتی کلیت اصلی دختری باشد که آرزوی کلاغ بودن را دارد دیگر می توان تا انتهای داستان را خواند.در کتاب آیدا پنج ، شش باری گفت که پدرش از دست مادرش چه می کشد به نظرم اصلا این جمله درست نیست و اون نباید پشت سر مادرش اینگونه صحبت کند. متوجه نشدم که چرا تیتر های کتاب واحد های اعداد بودند .اینکه سن آیدا رو از ابتدا نگفته بود من رو گیج کرد و وقتی در آخر کتاب گفت مجبور شدم کل کتاب را مرور کنم.قسمت اضافی خیلی داشت مثلا به نظرم اینکه بره تو خونه ی خانوم ساعی و موش رو بکشه واقعا مهم نبود.
و درآخر لطفا این کتاب رو نخونید:)
پ.ن: البته باز هم همه چیز به سلیقه یک مخاطب بستگی داره!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.