یادداشت محمدرضا مهدیزاده

        به نام خدا
والاس و جهان روایی‌ او. 

🔳این هم مثالی دیگر، دومین کتابی بود که در قالب جستار روایی نوشته شده بود، خوانده‌ام. همانند کتاب قبلی [فقط روزهایی که می‌نویسم]، لذت نحوه نوشتن جستار روایی را در این کتاب هم چشیدم. اما دیوید فاستر والاس، کمی خلاقانه‌تر و جذاب‌تر موضوع خود را در قالب جستار نوشت.

🔲به‌طور کلی از هر ۴ فصلی که در این کتاب بود، من لذت بردم، اگرچه که از فصل آخر، که در مورد مرد تنیس جهان، فدرر نوشته شده بود، چونکه خیلی علاقه‌ای به ورزش ندارم، آن هم تنیس، نتوانستم باهاش اُنس بگیرم. اما به این معنی نیست که از روایت والاس، لذت نبرم.

🔳من با خواندن هر صفحه از کتاب، به نبوغ والاس پی می‌بردم. اون با هوشمندی تمام موضوعی که مدنظرش بود را روایت می‌کرد.‌ در جستار خودش، از ساده‌ترین چیزها نوشته بود، تا اینکه کمی چاشنی اخلاقی و فلسفی‌هم در متن خود می‌آورد. از برداشت‌های علمی هم برای محکم‌کاری خود، در روایتش می‌آورد. او موضوعات را برای مخاطب خود، شیرین روایت می‌کرد. و این بود که جستارهایش را دلنشین کرده بود.
والاس، حتی برای نوشتن جستار درباب مسابقه فدرر یا جشنواره مِین لابستر‌خوری، به‌گونه‌ای نوشته بود، که حتی کسی در مورد آنها هیچ اطلاع و شناختی نداشت، می‌توانست با متن والاس ارتباط برقرار کند و تا آخر جستار برود.

🔲وقتی که فهمیدم که والاس خودکشی کرده است، شوکه شدم. آخه واقعا او به چه می‌اندیشیده که دست به چنین اقدامی زده است؟ مترجم البته یک دلیل آورده بود، اما برای من قانع‌کننده نبود. او فقط به‌خاطر غذا خودش را نکشته! او از قبل هم افسرده بوده! او از چی اذیت بوده، و چرا افسرده بوده؟ البته نمی‌خواهم به چرایی پاسخ دهم، چون هیچ اطلاعی ندارم. حتی والاس هم نمی‌شناختم. اما مرگ او برای من واقعا سوال برانگیزه! نویسنده‌ای که در سخنرانی در دانشگاه که از فلسفه زندگی می‌گوید، و بر این عقیده است که نباید فقط خودمان را در زندگی ببینیم [خودبزرگ‌بینی] و اطرافیانمان هم ببینیم. و با آگاهی زندگی کنیم. اما او درصورتی چنین سخنرانی داشته، که خودش، خودکشی می‌کند.

🔟/۱۰
فصل اول در مورد سخنرانی است که او در دانشگاهی برای فارغ‌التحصیلان ایراد می‌کند. به‌نظر من این فصل واقعا معرکه بود. از نگاهی که والاس به اطراف و زندگی‌اش داشت، لذت بردم. اون با هوشمندی، نقد بزرگی بر خود‌محوری انسان‌ها داشت و آن را تقبیح کرده بود. در جایی این را با یک مثال توضیح می‌دهد: "در تجربه آنی من از زندگی همه چیز این باور را در من تقویت می‌کند که مرکز مطلق جهان من هستم. ما خیلی کم از این خودمحوری غریزی و بدوی حرف می‌زنیم چون برای جامعه نفرت‌انگیز است اما تقریبا در مورد همه ما _در اعماق وجودمان_ صادق است. جزو تنظیمات کارخانه‌ای ماست، از بدو تولد روی سخت‌افزارمان حک شده. بهش فکر کنید: هیچ تجربه‌ای نبوده که شما مرکز مطلق آن نباشید."
او در این فصل تلاش کرد که به دانشجویان بگوید که دنیا فقط خودمحوری نیست، باید عشق و محبت هم داشته باشیم. و همچنین یاد بگیریم که فکرمان به دست خودمان باشد. و این خودمان باشیم که چه چیزی انتخاب می‌کنیم. و بعدش هم به این اشاره می‌کند که چیزهایی بپرستیم که فانی و دسته‌دوم نباشند.

۱۰/8️⃣
فصل دوم، جستاری در مورد حادثه ۱۱ سپتامبر است. او سراغ دلیل اینکه چرا مردم روز بعد از حادثه، همه تلاش می‌کنند که پرچم آمریکا را در خانه خود نصب کنند، می‌رود. و بعدا هم زمانی را روایت می‌‌کند که می‌فهمه که این حادثه رخ داده است. نگاه همسایه‌ها به این حادثه و چه غمی که آنها را فراگرفته بوده.

۱۰/7️⃣
فصل سوم، جستاری در مورد لابستر‌خوریه. او به عنوان خبرنگار به جشنواره می‌ره تا درمورد جشنواره جستار بنویسد. او در جستار خود، به چرایی جشنواره لابسترخوری می‌پردازه و همچنین به یک سوال اخلاقی در مورد نحوه پخت لابستر‌خوری. [آخه، لابسترها رو زنده زنده می‌پزند. آن موجود زنده را در قابلمه می‌گذارند، البته با آب، و بعد هم زیر آن را روشن می‌کنند تا زنده زنده پخته شود. چون بر این باورند که اینگونه لابستر تازه است!] نصف جستار در باب همین بحث نحوه پختن لابستر است. اگرچه که در مورد جشنواره هم به‌خوبی می‌نویسد. و نگاه دقیقی هم دارد.
او نگاه خودش را در مورد جشنواره (بعداز تلاش برای اینکه توضیح دهد که چرا لابسترها را زنده می‌خورند، و آن را به‌گونه‌ای نقد می‌کند) اینگونه بیان می‌کند: "حقیقت این است که اگر شما -شرکت کنندگان جشنواره- به خودتان اجازه بدهید تا فکر کنید که لابسترها هم‌ممکن است رنج بکشند و ترجیح می‌دهند نِکشند، جشنواره لابستر مِین کم‌کم رنگ و بوی چیزی شبیه به جولانگاه‌های رومی یا شکنجه‌گاه‌های قرون‌وسطایی به خود می‌گیرد."

۱۰/5️⃣
فصل چهارم هم جستاری در مورد مسابقه فدرر با نادال است. او به مسابقه می‌رود و به تفاوت دیدن مسابقه از داخل تلویزیون و از داخل زمین ورزشگاه می‌پردازد. و همچین به قدرت فدرر در تنیس و سختی‌های این ورزش و چگونگی قدرتمندی فدرر در این ورزش.

⏺️در نهایت، از هر ۴ فصل لذت بردم، و کلا تصمیم گرفتم که بیشتر جستار روایی بخوانم. و خیلی خوشحالم که نشر اطراف به سمت جستار روایی رفته است، و کتاب‌هایی در این باب چاپ کرده است. از نشر اطراف واقعا ممنونم🌱

🏷شما چه کتاب‌هایی در قالب جستار روایی خوانده‌اید، و چه کتاب‌هایی در این قالب پیشنهاد خواندن می‌دهید؟ 
این کتاب را خوانده‌اید؟ اگر آره، نظر شما در باب جستار‌های والاس چیه؟

پایان...
      
119

5

(0/1000)

نظرات

نشر اطراف

نشر اطراف

6 روز پیش

خیلی ممنون که با دقت نظر و برای تک‌تک جستارهای این کتاب یادداشت نوشتید🌱 اگر این کتاب رو دوست داشتید خوندن کتاب‌هاب درد که کسی ر انمی‌کشد و دیدار اتفاقی با دوست خیالی را هم بهتون پیشنهاد می‌کنیم. 
1

0

سلام وقت بخیر.
ممنونم از لطف شما. و ممنونم از نشر خوب نشر اطراف🫠😍
حتما این دو کتابی که پیشنهاد داده‌اید را جزو خوانده‌های آینده‌ام خواهم گذاشت. ممنون از اینکه کتاب پیشنهاد دادید🙏🌱 

1