یادداشت ساحل عابدی

ساحل عابدی

ساحل عابدی

5 روز پیش

        (هکتور اولین عشق آلساندرا چون باهاش به هم میزنه هتکور و میزنه میکشه و تو جنگل دفنش میکنه) داخل پارنتز بمونه این درمورد جمله اوله کتابه.
داستان حول محور شخصیت آلساندرا می‌چرخد که دختری جاه‌طلب و مصمم است و از نادیده گرفته شدن خسته شده است(بسیار مضحک). او نقشه‌ای سه‌مرحله‌ای دارد:
1.ابراز علاقه به پادشاه سایه‌ها
2.ازدواج با او.
3 کشتن او و تصاحب پادشاهی.
آلساندرا میره به یه جشن که مخصوص پادشاهه که قرار بود دختران بسیاری به ایشون یعنی پادشاه معرفی بشه ولی ایشون کسی نمیپسندیده بعد دختر قصه ما لا یک لباس متفاوت میره به جشن و به پادشاه بی‌توجه‌ی میکنه و ایشون جذب دختره میشه.(کل داستان شبیه دهن کجی میمونه)
آلساندرا بانو متوجه میشه که پادشاه فقیه و ملکه‌اش یعنی پدر و مادر پادشاه فعلی کشته شدن و کسایی هم هستن که میخوان پادشاه فعلی رو بکشن و پادشاه کمک میکنه تا از دسیسه ها رهایی یابد بعد از اینکه دست وزیر ارشد(فک کنم شواری انجمن بود) رو میکنن پادشاه پی‌ می‌بره که الساندرا قرار بود ایشونه بکشه و آلساندرا رو از قصر بیرون میکنه و در این بین الساندرا(چون مثلا باهوشه دیگه) متوجه میشه دوست بچگی پادشاه همون برادرشه که فکر میکردن مرده. بعد آلساندرا متوجه میشه که همه دسیسه ها زیر سر اون بوده و میره به پادشاه میگه و جلویه مردن پادشاه و میگیره.
و بعد یک هفته یا چند روز نمیدونم پادشاه میاد میگه پاشو برگرد قصر مثلا میاد منت کشی

باور بفرمایید اینقد حرص خوردم که چرا خوندمش
وقتم تلف شد.

*چون قرار بود یه خلاصه درمورد به یک شخص بگم که بتونه از وایبی که میگیره نقاشی بکشه خوندم.
نمیدونم‌شاید چون ژانر مورد علاقه‌م نیست.
فانتزی عاشقانه/:
      
30

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.