یادداشت آتنا ثنائی فرد
1403/3/1
از معدود داستانهایی که غافلگیریهاش بهنظرم منطقی اومد! :) خوشم اومد واقعاً. از اون داستانهاییه که وقتی تموم میشه، متوجه میشید نویسنده از همون صفحهی اول میدونسته قراره داستان رو چطور پیش ببره... داستان عمدتاً از طریق یکسری نامههای یکطرفه نقل میشه، کمی فضای معمایی و اسرارآمیز داره، و ایدهی اصلی داستان نسبتاً ایدهی بکر و عجیبی محسوب میشه! (که چیزی در موردش نگم بهتره؛ اما خیلی کُلی بخوام بگم، بیشتر به موضوع «مادری» مرتبط میشه و مثل خیلی از داستانهای دیگه، توی حالوهوای جنگ جهانی دوم رخ میده.) یک ویژگی جالب کتاب این بود که یک ماجرای واحد، از دیدگاه تقریباً سه یا حتی چهار نفر مختلف نقل میشد و هر بار که راوی تغییر میکرد، بعضی از گرههای داستان حل میشدن و میتونستیم شخصیتها رو عمیقتر درک کنیم. داستان کشش خیلی خوبی داشت و از نیمهی دوم به بعد نتونستم زمین بذارمش. نویسنده قلم توانمندی داره و تسلطش به داستان رو به خوبی میتونید احساس کنید. و همچنین، این کتاب پُره از جملات و پاراگرافهایی که دلتون میخواد هایلایتشون کنید یا توی یک دفترچه بنویسیدشون. و خب... از اون داستانهاییه که آرزو میکنم یکروز دوباره بخونمشون... :) پینوشت: خودم هم مطمئن نیستم چرا نیمستاره کم کردم! اگه میشد، احتمالاً یکچهارمِ ستاره کم میکردم. شاید چون... کتابِ خیلی خیلی خوبی بود؛ ولی عالی نبود.
(0/1000)
Fateme.Varshabi
1403/3/16
1