یادداشت 🎭 محمد رضا خطیب 🎬
1403/12/19

چای بنوشید ، قهوه بخورید و داستان بشنوید ... یکی از کارهای خوبی که نشر چشمه در سالهای اخیر انجام داده و حالا به هر دلیلی ادامه نداده ، همین مجموعه " متن های پیشینه داستانی " یه. در دهه ۹۰ نشر چشمه ، متن ها و داستان های قدیمی ایرانی که اکثرا در حوزه ادبیات عامیانه دسته بندی میشن رو با همین شکل و یونیفرم جلدی که میبینید منتشر کرده که بسیار خوندنی و جذاب و دلنشینه. داستان هایی مثل " قصه مهر و ماه ، حسین کرد شبستری ، حماسه قران حبشی ، اسکندرنامه ، فیروزشاه نامه و... " به همت این نشر چاپ شدند اما متاسفانه با تموم شدن چاپ های اولیه شون دیگه تجدید چاپ نشدند و نمیدونم دلیلش چیه. شاید عدم استقبال مخاطبین باشه. این عدم استقبال مخاطبین رو هم نمیشه زیاد خرده ای ازشون گرفت چون که دوستان کتابخوان این ادبیات و این قصه ها رو نمیشناسند. مثلا کدوم کتاب خوانی با دیدن اسم این قصه اون هم وقتی هیچی ازش نمیدونه ترغیب میشه که این داستان رو بخونه؟ باید در این زمینه فکری کرد ... داستان های این دسته معمولا داستان هایی بودند که نقال ها برای نقل در قهوه خانه ها از خودشون میساختند و به این دلیل به عنوان ادبیات عامیانه نام گذاری شدند که ارتباط خیلی خوبی با مخاطبین برقرار می کردند. مردمی که خسته از کار روزانه به قهوه خونه میومدند و با شنیدن این داستان ها حسابی سر ذوق میومدند و خستگی از تنشون در میرفت. این داستان ها پر بوده از ضرب المثل و شعر و معجزه و عشق و شور و موجودات عجیب الخلقه ای مثل دیو و جن و پری و جادوگر و طلسم ها و... و قهرمانی که باید برای رسیدن به معشوق که اکثرا هم با شنیدن وصف اون یا دیدن یک عکس شیفته و شیدا شده ، باید باهاشون مبارزه کنه. نمونه اعلی این مدل داستان ها رو در نوشته نقیب الممالک در دوره قاجار تحت عنوان " امیر ارسلان نامدار " میشناسیم که اگر عمری باشه در باشگاه " راوی " به سراغش خواهیم رفت. معمولا این ادبیات سرچشمه ش دوران صفویه ست و خب با امیر ارسلان هم به اوج خودش میرسه و من هم با همین داستان ، عاشق این ادبیات شدم و هرچی میخونم سیر نمیشم. چه مشقت ها کشیدم تا این داستان ها رو به دست بیارم و چند تایی از اون ها رو هم هنوز نتونستم پیدا کنم. این داستان رو هم از اپلیکیشن کتابراه تهیه کردم و خوندم و واقعا برام لذت بخش بود. داستان نوش آفرین گوهرتاج ، در دوره صفویه ساخته شده و نویسنده ش هم مشخص نیست. یک نسخه قدیمی در موزه انگلستان وجود داره و یک نسخه هم کتابخانه مجلس داره که مربوط به سال ۱۱۰۰ شمسیه و در دسترس نیست. پروفسور اولریش مارزلف، ایرانشناس و کسی که در قصه های ایرانی پژوهش های زیادی داشته به همت ایرج افشار ، این داستان رو از روی همون نسخه ها نوشتند و چاپ کردند تا بقیه هم از این داستان لذت ببرند. برخی جاها افتادگی داشته که نویسنده چاره ای نداشته که جاشون رو خالی بذاره اما تعدادشون خیلی زیاد نیست. داستان همونی یه که گفتم . پسر شاه چین با دیدن تصویر نوش آفرین عاشق دختر پادشاه دمشق میشه و توشه سفر میبنده تا به این دختر برسه... پیشنهاد میکنم ادبیات عامیانه رو حتما مطالعه کنید ، شاید شما هم خوشتون اومد و لذت بردید...
(0/1000)
کیمیا مرادی
1403/12/19
3