یادداشت Sh. Taeb

        "فابل تو برای این دنیا ساخته نشدی"
این آخرین جمله ای بود که پدرم قبل از رها کردنم در جزیره به من گفت . پس از آن دیگر او را ندیدم. با هر سختی و مشقتی که بود خود را درون جزیره زنده نگه داشتم و اکنون برای دیدن دوباره اش دست به دامن وست شدم. آیا به او خواهم رسید؟ اصلا وست و خدمه کشتی اش واقعا چه کسی هستند؟ داستان زندگیشان چیست؟ پس از خروج از جزیره دیگر هیچ چیزی را قطعی نمیدانم . فقط یک چیز را میدانم داستان من با ترک کردن آن تازه آغاز شده است.
حقیقتا داستان کتاب ازچیزی که فکر میکردم جذاب تر بود. با این کتاب میشه روی موج های آبی سفر کرد و به اعماق دریا شنا کرد . 
قلم نویسنده خیلی ساده و در عین حال زیباست و برای منی که  به جای توصیفات زیاده ترجیحم مکالمه محور بودن داستان هستش  واقعا لذت بخش بود( البته این رو هم بگم که توضیحات کتاب به اندازه کافی بود و نویسنده تو این قضیه به هیچ وجه کم کاری نکرده ). ترجمه هم مثل قلم نویسنده ساده و روان بود و همین جذابیت کتاب رو بیشتر میکرد.