یادداشت محمدرضا خراسانی زاده
1401/6/12
داستانی نوجوانانه که در روستایی با مردمانی با صفا و خوش میگذرد. ناگهان سر و کله غریبه ای با شهر فرنگش در روستا پیدا میشود و اول بچهها و کم کم بزرگ ترها هم جذب او میشوند رفته رفته کارهای غریبه و وسایلی که از شهر به روستا می آورد و کارهایی که با مردم میکند، صفا و صمیمیت و خوشی را از روستا میبرد تا اینکه مردم تصمیم به انجام کاری میگیرند
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.