یادداشت نُها :)

نُها :)

نُها :)

6 روز پیش

چایت را من شیرین می کنم
        قلبم درد می گیرد،
بغض راه نفس ها را می بند و
اشک چشمانِ بی رمقم را تار میکند.
دلم می گیرد؛
برای سارا هایی که 
خوشبختی‌شان،عشق شان،
دلیل نفس های شان،زندگی شان را مجبورند در 
نهایتِ دلبستگی،در تلالو بی رحمی های این دنیا دودستی بدون هیچ چشم داشتی در میان خاک بگذارند
بی تاب می شوم برای آنان که در اوج دلدادگی،
در برابر شهادتِ حسام های شان، صبورانه ایستادگی می کنند و دلتنگی ها را سوار بر قایق دنیا، روانه ی بهشت می کنند...
ولا تحسبن الذین قتلوا ، در ذهنم پررنگ تر از پیش مقابل چشمانم رخ نشان می دهد...
سخت است از تمام زندگی ات بگذری...
اما این گذشتن نه آسان بلکه شیرین می شود وقتی که 
برای خدا باشد...
هنوز هستند آنان که با دستانِ خود،چای را با طعم خدا شیرین می کنند...آمیخته با شکرعشق...با قاشقِ محبت و عطر تلخ دوری...
بماند‌به‌یادگار؛
      
25

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.