یادداشت هدی اسکندری

        داستان مانند قایقی آرام بود. از این سفر لذت بردم و کتاب را خیلی زود تمام کردم.
خانم پیرزاد ساده و بی آلایش حرفی را که می‌خواستند گفتند.
همه‌ی اجزای داستان در خدمت پیرنگ بود. هرچند برخی گره‌ها را، زمان، باز کرد. شاید به عمد.
 با این حال از آن داستان‌های حال خوب کن است که می‌توان صحنه‌هایش را به تماشا نشست.
آبادان را تصور کردم. شهرک‌ها را‌. زندگی ارامنه را. آشپزخانه‌ی کلاریس و ...
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.