یادداشت کتابدار ماه✧
13 ساعت پیش

الان که دارم این ریویو رو مینویسم عمیقا دوست دارم یکی از کلاغای کتردام باشم. دارم کم کم به اینکه کتاب های لی باردوگو رفته رفته بهتر میشن ایمان میارم. جلد یک یه تجربه فوقالعاده بود اما جلد دو واقعا همه چیز بود. از خط داستانی شروع کنیم؛ چطور میشه انقدر قشنگ صحنه ها رو عوض کرد؟ خیلی جسورانه است که برای یه کتاب شش تا راوی انتخاب کنی و داستان رو از دید همشون انقدر زیبا کنترل کنی:) طوری که من داستان رو از دید همه میدیدم واقعا حس خیلی خوبی بهم میداد؛ چون میتونستم اون همبستگی واقعی بین کلاغ ها رو ببینم. شخصیت پردازی هم که از همون جلد اول بی نظیر بود؛ توی این جلد هم اون بخشی که یه سری از شخصیت های گریشا وارد داستان شدن رو خیلی دوست داشتم؛ یه ارتباط مخفی از کتردام به گذشته راوکا که انگار تو رو به کتاب وصل میکرد(پس فقط از همین نظر خوشحالم گریشا رو زودتر خوندم) ولی ولی ولی یه نقطه ابهام خیلی بزرگ توی کتاب موند. اسپویل: چه بلایی سر ماتیاس اومد؟ مرگ بسیار غیرمنطقی و سادهای داشت اما اینکه نینا غیب شد رو به فال نیک میگیرم و امید دارم ماتیاس رو برگردونه😭 یه چیز دیگه هم که حتما باید بهش اشاره کنم عشق کز و اینژ بود. هیچ زیاده روی داخلش وجود نداشت و خیلی کم بهش پرداخته شده بود ولی بنظرم قابلیت اینکه یکی از قشنگ ترین عشق های کتابی باشه رو داره>> میخوام خداحافظی کنم با لطافت طبع نینا؛ مهارت اینژ؛ قوه ابتکار وایلان؛ مخ و ذکاوت کز؛ تیراندازی بینظیر جسپر و قدرت ماتیاس😭 خلاصه که شما رو نمیدونم؛ اما من با غم همیشگی اینکه نمیتونم یکی از کلاغ های کتردام باشم؛ میرم سراغ دوگانه نیکولای که این سرزمین زیبا رو تکمیل کنم:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.