یادداشت زینب
1403/9/8
4.0
34
برایِ من(و شاید خیلی از کسایی که خوندنش) ارزشِ این کتاب به پایانشه. ولی لطفا اگه تصمیم گرفتید بخونید، با این هدف نخونید که قراره آخرش غافلگیر بشید، کلا هر کتابی رو با تصور غافلگیرشدن بخونید ممکنه ناامیدتون کنه! لطفا از روندِ داستان و لحظاتش لذت ببرید. این کتاب هم حرفهای زیادی برای گفتن داره، از دوستی، جنگ و از تفاوتهای خواسته و ناخواستهای که آدمها با هم دارن و این تفاوتها میشه عاملِ رنج کشیدن و قضاوتشدنشون… داستان دربارهی دو تا دوسته، دو تا پسر بچه که به نظر میرسه با هم خیلی متفاوتن، ولی در اصل خیلی هم با همدلن و ارتباطِ زیبایی دارن. قصه رو «هانس» برای ما تعریف میکنه، از روزی که حس کرد «کنراد» میتونه دوستِ خوبی براش باشه. شروعِ دوستیِ هانس و کنراد باعث شد دلم بخواد دوباره به دوران کودکی و نوجوونی خودم برگردم و دوباره اون حسِ خالصانه دوست پیدا کردن و دوست موندن رو تجربه کنم. کتابیه که اولش بوی دوستی و صمیمیت داره، ولی از اونجایی که زندگی همیشه زیبا نمیمونه این دوستی و صمیمیت هم قراره آسیبهایی ببینه. اگه میخواید یک کتابِ کمحجم و کوتاه بخونید که «ارزشِ مطالعه» هم داشته باشه، به نظرم این میتونه انتخابِ خوبی باشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.