یادداشت طاها ربانی
1402/5/28
3.2
4
تا آخرش نرفتم. انگار کتابهای مردمشناسی همینطورند: «این طرف رفتیم، آن طرف رفتیم. این را دیدیم، آن را دیدیم» و همین. تلاش برای درآوردن کلیتی از این جزئیات هم چندان اشتیاقی برنمیانگیزد. چیزی که درمیانهی خواندم دربارهی کتاب نوشتم همین است که در پاراگراف بعدی میآید: بعد از خواندن سفرنامهی امیرخانی به کرهی شمالی و در زیر تبلیغاتی که در زمین بیرقیب علیه نظامهای کمونیستی میشود، خواندن سفر روس کمی اعجابآور است. هیچ خبری از آن بگیروببندهای کرهی شمالی نیست. بیشتر شبیه همان نظام دولتمحور و بوروکراسیمحوری است که هایک و دیگران علیهش موضع میگرفتند، یعنی که بیشتر شبیه وضعیت فعلی دنیا و ایران. دست حمایت و دخالت دولت در همه جا، اما نه به درندهخویی، که به حمایتگری. مساله توسعه است. اینکه آیا باید توسعه را از مرکز پیش برد یا آزادش گذاشت تا خودش پیش برود. و اصلاً نکتهی مهمتر. که گفته که توسعه را باید هدف جمعی یک ملتی قرار داد؟ صفحات پایانی که در سمرقند و بخارا میگذشت را فقط گذری نگاه کردم. بهنظر میآمد آلاحمد در دلش علاقهمند به توسعهی مادی است، اما میگوید به هزینههایی که بر فرهنگ وارد میآورد نمیارزد. حالا، چه کسی گفته که فرهنگ چیز ارزشمندی است که باید همیشه باثبات و بیتغییر بماند؟ فرهنگ همراه بقیهی شئون زندگی تغییر میکند. برای تو ناآشنا است؟ باشد. منظور اینکه نکتهی اصلی که باید روی آن دست گذاشت حفظ فرهنگ نیست. نکتهی اصلی این است که هدف تعیینکردن از بالا غیراخلاقی است. چه آن هدف توسعهای باشد که دولت مرکزی پشتیبانش است و چه آن هدف حفظ فرهنگ باشد و روشنفکران عزایش را گرفته باشند. وظیفهی دولت تامین امنیت است و پایبند نگهداشتن طرفین قراردادها به تعهداتشان، نه هدف تعیینکردن.
7
(0/1000)
نظرات
1402/5/31
بررسی دقیق بود و نکتهسنجی خوبی داشتید. منم یحتمل برم گذری یک نگاهی به این سفرنامه بندازم. همین اخیرا سفرنامه "بازگشت از شوروی" از آندره ژید با ترجمه جلال رو خونده بودم. یحتمل در ادامه برم سراغ سفرنامه خودش.
2
0
1402/5/31
واقعا، از بس حجم دغدغهها و حواسپرتی ها زیاد شده، تمرکز و مناسکِ کتابخوانی خیلی پرهزینه شدا
0
1402/5/31
0