یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

        خوندن داستان هايي كه از اولش، پايانش مشخصه يه جورايي جذابه چون باعث ميشن در طول خوندنشون انقدر درگير جزييات شي كه با اينكه از اول پايان و مي دونستي وقتي ميرسي بهش باز هم شگفت زده شي. شايد اين حتا شبيه زندگي ايوان ايليچ هم باشه، وقتي در بستر مرگ خوابيده و فكر ميكنه همه ي انتخاب هايي كه تو زندگيش كرده اشتباه بودن و اگر راه ديگه اي و انتخاب ميكرد شايد الان به اون وضع نمي افتاد. ولي مگه فرقي هم ميكنه؟ درست مثل اينكه هيچ فرقي نمي كنه چقدر درگير جزييات داستان شي در نهايت پايان همونه كه از اول هم مي دونستي و با اين حال فريب ميخوري و شگفت زده ميشي.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.