یادداشت حامد محسنی
دیروز

سه سال از پایان دنیا میگذرد… یادداشتی دربارهی کتاب «بازماندگان/جاماندگان» نوشتهی تام پروتا برای من، «The Leftovers» بهترین سریالی است که دیدهام. پس از آن دیگر هیچ اثری نتوانست مرا به همان اندازه شگفتزده و مسحور کند. گمان نمیکنم بار دیگر به تجربهای نزدیک به آن دست پیدا کنم. با این حال، باید اعتراف کنم که کتاب را به اندازهی سریال دوست نداشتم. اقتباس دیمون لیندلوف صرفاً بازآفرینی سادهی یک رمان نبود؛ او با افزودن نبوغ شخصی خود، جهان داستانی تام پروتا را به اثری تازه و تکاندهنده بدل کرد. وقتی برای دومین بار «بازماندگان» را تماشا کردم، و از انتشار کتابش به فارسی ناامید شدم، تصمیم گرفتم خودم آن را ترجمه کنم. حتی شروع هم کردم، اما نیمهکاره ماند. مدتها بعد، کاملاً اتفاقی فهمیدم که شخص دیگری این کار را انجام داده است. از یک طرف خوشحال شدم که بالاخره کتاب ترجمه شده، و از طرف دیگر ناراحت که چرا آن مترجم من نبودم. اگر به دنبال اثری هستید که حالتان را خوب کند یا صرفاً سرگرمتان کند، «بازماندگان» مناسب شما نیست. این اثر مخاطب را به دل تجربهای پر از آشفتگی، اندوه و پرسشهای بیپاسخ پرتاب میکند. بازماندگان غمگین است. شخصیتهایش همه زخمی، خسته و ازهمپاشیدهاند. اما اگر باور دارید که اندوه میتواند انسانساز باشد، این اثر را در آغوش خواهید گرفت. رمان «بازماندگان» (The Leftovers) نوشتهی تام پروتا (۲۰۱۱) را میتوان نوعی رمان «پساآخرالزمانی روانشناختی» دانست. برخلاف بسیاری از آثار مشابه، پروتا بهجای تمرکز بر خود فاجعه، سراغ کسانی میرود که پس از آن باقی ماندهاند. داستان از یک روز عادی آغاز میشود: ناگهان میلیونها نفر در سراسر جهان بدون هیچ توضیحی ناپدید میشوند. نه دلیل علمی و نه توجیه دینی روشنی وجود دارد؛ رخدادی شبیه «رپچر» در متون مسیحی. اما پروتا بهجای رمزگشایی این راز، زندگی کسانی را روایت میکند که «جا ماندهاند»؛ همانها که باید با غیبت عزیزان، خلأ عاطفی و بحران معنا دستوپنجه نرم کنند. رمان بیش از آنکه دربارهی فاجعه باشد، روایتی از سوگ، ایمان، تردید، روابط خانوادگی و بازتعریف زندگی است. پ.ن: غالباً «The Leftovers» را به «بازماندگان» ترجمه کردهاند. اما مترجم فارسی «جاماندگان» را انتخاب کرده که شاید از نظر بار معنایی دقیقتر باشد. اما من فکر میکنم که تصمیم اشتباهی گرفته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.