یادداشت مسیح ریحانی

        حقیقتا احساساتی که پس از خواندن «تماما مدرن‌ها!» تجربه کردم، متناقض بودند. کتاب را هم دوست داشتم، هم نداشتم. کتاب را می‌توان اثری خلاقانه و غیرمتعارف در ادبیات مدرن در نظر گرفت. کتاب در مرز میان سفرنامه، خاطره‌نویسی، جستار ادبی و (شاید) رمان حرکت می‌کند.

📚 از متن کتاب:
«اولین واکنش حیوان‌ها فرار از ماست. ما کی هستیم که چنین وحشتی به بار می‌آوریم؟»

اگر یادداشت مترجم در ابتدای اثر نمی‌آمد، به گمانم هیچ نمی‌فهمیدم. نویسنده در کنار روایت گاه‌شمار زندگی یک خانواده‌ی کوچک روستایی (که خانواده‌ی خودش است!)، سعی در ارائه‌ی روایتی مستند از مدرن شدن کشور سوئیس بین اواخر دهه‌ی ۷۰ و اوایل دهه‌ی ۸۰ میلادی، دارد.

عنوان کتاب از جمله‌ی مشهوری از «آرتور رمبو» گرفته شده است و به نوعی می‌توان آن را اشاره‌ای به جستجوی معنای مدرنیته و تاثیری که بر جامعه‌ی سوئیس داشته، دانست.

«ژروم مزو» برای نگارش این کتاب، دست به تحقیقی گسترده در اسناد و آثار و روزنامه‌های آن دوره می‌زند و بخش‌های زیادی از آن‌ها را هم در کتاب بازنشر کرده است. نویسنده به سبب تجربه‌ی زیسته و همچنین تحقیقات‌ش روایتی زنده از جامعه‌ای در حال گذار ارائه می‌دهد: جامعه‌ای که از دوره‌ای سنتی و محافظه‌کار به دوره‌ای مدرن و صنعتی در حال گذار است و طی این گذار هویت ملی، فرهنگی و اجتماعی آن دست‌خوش تغییراتی گاه بنیادین می‌شود.

همان‌طور که در ابتدای نوشته هم اشاره کردم، این کتاب اثری نامتعارف است و شباهتی به قصه‌های دیگری که می‌خوانیم ندارد. بخشی از این نامتعارف بودن به سبک خود نویسنده، و بخش دیگر به سبک نوشتن در منطقه‌ای که «ژروم مزو» کتاب را راجع به آن می‌نویسد، برمی‌گردد.

📚 از متن کتاب:
«به محض این‌که آخرین پرنده ناپدید شود، آخرین درخت بیفتد و آخرین قطره‌ی نفت مصرف شود، درمی‌یابیم که پول خوردنی نیست...»
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.