یادداشت پرستو خلیلی
1402/8/5
داستان درباره ی فردیست به نام «لری». نویسنده ی این کتاب از طریق یک فرد دیگری با لری آشنا میشه. و لری داستان جالبی داره. به نظر من داستان زندگی «لری» برای نویسنده جذابه چون کمتر کسی در اون سالهایی که همه ی ادمها به دنبال پول و خوشگذرونی بودند به دنبال چیرهای عجیب غریب بود و از اون سردنیا به این سر دنیا سفر میکرد تا به جواب سوالهای ذهنش دست پیدا کنه و براشون بجنگه. افرادی مثل «لری» کم هستند و یا اگر هم باشند و مثل «لری» بزرگ نشده باشند، جمعیت «ایزابل ها ، الویت ها و گریها» اون ها رو میبلعه. در ابتدای داستان متوجه میشیم که «لری» عاشقه، عین همه ی ادما که عاشق میشن اون هم عاشق فردی به نام «ایزابل» شده. ولی ایا عشق میتونه برنده باشه؟ و همیشه هستن افرادی که مثل «لری» سعی میکنن خودشون و پیدا کنند یا دنبال جواب سوالهاشون باشند و اصلا شاید ما خودمون یک «لری» باشیم در حال کشف سوالات ذهنی و درونیمون. خواستم بگم تعداد «لری»ها ی جهان مشخص نیست، و به نظرم نویسنده ی کتاب داستان «لری» رو برامون تعریف کرد که بهمون بفهمونه، هیچکس شبیه فرد دیگری نیست و ما نباید از انسانها انتظار داشته باشیم همونجوری که ما فکر میکنیم زندگی درسته، زندگی کنه. چون هرشخص مسیر کاملا جدایی از ما داره طی میکنه و کی میدونه شاید ما فقط رهگذران سادهی زندگی کسایی باشیم که میبینیمشون.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.