یادداشت مجتبی بنیاسدی
1403/12/29
رمانی که طلبهای برای تبلیغ میرود روستایی و اتفاقهایی که در روستا برای او میافتد، سوژه داستان میشود. این سبک کتابها را اگر اشتباه نکنم دو سه تایی خواندهام. یک رمان معمولی بود نه خیلی خوب نه خیلی بد. در حد دو ستارهونیم. مسئلههای رمان برای یک کتاب ۱۴۰ صفحهای زیاد بود. و این خواننده را پیگیرتر میکرد. نکتهی بعدی اینکه شخصیت اصلی که آخوند بود، با خودش واگویه داشت. در این واگویهها مسئلههای داستان هی مرور میشد. انگاری خواننده قرار است فراموش کند مسئله داستان چیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.