یادداشت علی دائمی

از دیار حبیب
📝 از عوام
        📝 از عوامانگی تا شاعرانگی!

▪️ «از دیار حبیب»، اثر نویسندهٔ محبوب قشر مذهبی جامعه، سیدمهدی شجاعی‌ست که وقایع کربلا را از زاویهٔ دید حبیب بن مُظاهر، یار باوفای سیدالشهدا (ع)، روایت می‌کند. روایت کوتاه این کتاب از ملاقات حبیب با میثم تمار در کوفه شروع می‌شود، با خبر حرکت امام حسین (ع) به کوفه ادامه پیدا می‌کند. سپس مولف از منظر حبیب دریچه‌ای به اردوی امام و یارانش می‌گشاید و برخی از اتفاقات مهم محرم سال ۶۱ هجری را نقل می‌کند. آخرین جملات کتاب از زاویهٔ دید فرزند حبیب است که توانسته انتقام پدرش را از قاتل و حاملِ سرِ حبیب، بستاند. 

▪️ من پیش‌تر کتاب «کشتی پهلوگرفته» را از همین نویسنده خوانده بودم و دوستش داشتم. با اینکه می‌شود گفت رویکرد نویسنده به تاریخ در آن کتاب مشابهت زیادی با «از دیار حبیب» داشت، اما راستش را بخواهید این یکی چندان به دلم ننشست و نتونستم با آن ارتباطِ عاطفی برقرار کنم. غیر از بخش اول کتاب که به ملاقات میثم و حبیب پرداخت و روایتش برایم تازگی داشت و با طنزی لطیف و ضربه‌ای در پایان روایت شد، باقی داستان خیلی برایم تکراری بود. نه روایت جدید و شنیده‌نشده‌ای از حبیب در آن بود، نه پرداخت متفاوتی را از رویدادهای مشهور تاریخ شاهد بودیم. اقتباس ادبی از داستان‌های تاریخی مشهور که به کرّات شنیده شده‌اند، کار سختی‌ست و کسی که پای در این عرصه می‌گذارد، باید چیزی بیش از تکرارِ نقل‌های مقاتل عرضه کند. 

▪️ در این‌گونه متون اقتباسی انتظار می‌رود که نویسنده بتواند از اشخاص تاریخی «شخصیت» بسازد. شخصیت داستانی یا دراماتیک هم صرفاً با بیان حس‌های درونی و حالات چهره و اشک ریختن و خندیدن خلق نمی‌شود. باید از طریق نزاع‌های درونی، دوراهی‌های اخلاقی، زخم‌های گذشته، بحران‌های عاطفی، دیدگاه‌های منحصربه‌فرد، منحنی تحول و... شخصیت را عمق ببخشیم. اما حبیب و میثم و نافع و غلام حبیب و همسر حبیب، هیچ‌کدام «شخصیت» نشده‌اند. آن‌ها اشخاصی هستند که به نوبت واگویه‌هایشان را بیان می‌کنند و از صحنه خارج می‌شوند؛ همان اشخاص تاریخی که در مقاتل جملاتی از آن‌ها یا در وصف آن‌ها نقل شده؛ دقیقاً با همان کیفیت و کمیّت.

▪️ یکی دیگر از ابزارهای نویسنده در نگارش اقتباس ادبی از تاریخ اسلام، توصیف‌های دقیق و چشم‌نواز است که در کتب تاریخی پیدا نمی‌شود. در یک کتاب تاریخ‌نگاری شما با کلیات تاریخ سروکار دارید. اما نویسندهٔ داستان می‌تواند خواننده‌اش را به درون خانهٔ حبیب ببرد، اوضاع خانه را نشان دهد، ظاهر غلام یا همسرش را توصیف کند و... . نویسندهٔ «از دیار حبیب» این کار را هم نمی‌کند! خبری از توصیف‌ هنرمندانهٔ محیط و ظاهر اشخاص و شرح نبرد نیست. همان توصیفات اندک و تک‌گویی‌های کتاب هم در بعضی موارد لوس و سانتی‌مانتال می‌شود؛ مثل تک‌گویی غلامِ حبیب خطاب به اسبش. این تک‌گویی بیشتر شبیه یک «دل‌نوشته» بود تا متنی داستانی از یک نویسندهٔ صاحب‌نام.

▪️ شاید بعدها دربارهٔ اقتباس از تاریخ و به‌خصوص تاریخ اسلام متن مفصلی نوشتم‌. اما عجالتاً این نکته را عرض کنم که: دو دام بزرگ پیش روی داستان‌نویسان مذهبی‌ست که قصد دارند داستان‌های تاریخی-مذهبی با موضوع اولیا و اهل بیت بنویسند. اول، عوامانه نوشتن و دوم، تلاش برای شکسپیر شدن! گروهی با این خیال که رویدادهای تاریخی را برای مخاطب عام دلچسب کنند، آنچنان عوامانه و لوس و بی‌نزاکت می‌نویسند و هر رفتاری را به معصومان و اولیا نسبت می‌دهند و زبان فصیح اهل بیت را به زبان کوچه‌بازاری و کم‌مایه یا رمانتیک و تینیجری بدل می‌کنند که آدم خجالت می‌کشد (بروید نگاهی به کتاب «حیدر» از آزاده اسکندری بیندازید تا به عمق فاجعه پی ببرید.) گروه دیگر هم دلشان می‌خواهد مثل شکسپیر یا مانند تراژدی‌نویسان یونان باستان، متن‌شان را پر کنند از جلوه‌گری‌های کلامی و شاعرانگی؛ آن‌قدر که شورِ فاخر بودن را درمی‌آورند و محتوا و حتی احساس را قربانیِ اثبات توانمندی‌های ادبی و نمایش دایرهٔ واژگان گستردهٔ خود می‌کنند. 

▪️«از دیار حبیب» جزء این دو دسته نیست. اما گاه‌گاه به سمت یکی از این دو غش می‌کند. در این کتاب چندان در ادبی نوشتن و کهن‌گرایی و شاعرانه کردن روایت افراط نشده؛ اما نویسنده به این سمت و سو رفته که یک منبر شاعرانه برایمان برپا کند؛ منبری با موضوع مقتل‌خوانی و با همان مصالح داستانی که بارها شنیده‌ایم.

▪️ خلاصه اینکه: اقتباس ادبی از تاریخ اسلام باید چیزی فراتر از نقل وقایع باشد. اگر همان روایت مقتل را با کلمات لطیف‌تر بازگو کنیم و این وسط گفت‌وگوهای نقل‌شدهٔ اشخاص را هم کمی بیشتر آب و تاب بدهیم، تاریخ‌نگاری تبدیل به روایت داستانی نمی‌شود! اگر هم غرض بازگویی تاریخ است، بهتر است برویم به جای «از دیار حبیب» مقتل بخوانیم؛ هم مستندتر است و هم تکلیفش با خودش معلوم!
      
308

28

(0/1000)

نظرات

احسنت
نظر کلی‌تون راجع به آقای شجاعی چیه؟
من که خیلی ایشون رو داستان‌نویس نمی‌دونم
2

2

والا با خوندن دو اثر کوتاه سخت می‌شه نظر داد. باید حداقل یکی دو تا دیگه از کتاب‌های ایشون رو بخونم تا بتونم نظر منصفانه‌تری بدم. 

1