یادداشت مهدی تیموری نهاد
1401/10/12
چه عنوان زیبایی: «استخوانهای خوک و دستهای جذامی». واقعاً کتاب خوبی نبود. داستان بیسر و ته است و زندگیهای موازیِ کتاب ، تنها ارتباطشان حضور در دنیایی است که از استخوان خوک در دستهای جذامی پستتر است. عشقها کاملاً مسخره به نظر میرسند و حتی شخصیتها مستقل نیستند.(انگار در ذهن نویسنده یک نفر بوده که حالا یک کپی از آن گرفته و یک شغل دیگر به او داده) از این نویسنده ، «روی ماه خداوند را ببوس» یه نظرم کتاب بهتری بود. شاید بستگی به خواننده دارد اما واقعاً هیچ حرف جدیدی در این کتاب نمیبینم. «آنتونی فلو» که در این کتاب به او اشاره شده و در زمان نگارش این کتاب، یک فیلسوف منکر خدا بوده (و به همین سبب از او جملاتی نقل شده)، در سالهای بعد کتابی نوشته با عنوان «خدا وجود دارد» و از اعتقاد قبلی خویش برگشته.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.