یادداشت مهسا کرامتی
1402/11/17
3.4
14
یه کتاب کم حجم (۱۳۸ ص) در وصف تنهایی یا بهتر بگم زندگیای که به تنهایی میگذره. راوی یه زن میانساله که داره از زندگی معمولش، آمد و شد شب و روزش، کارایی که انجام میده و جاهایی که میره میگه. با آدمها در ارتباطه ولی تنها زندگی میکنه یا تنها زندگی میکنه ولی با آدمها در ارتباطه. یه جورایی میشه گفت توی این کتاب میتونید مزایا و معایب تنها زندگی کردن رو ببینید. انگار که یه نفر دیگه این کار رو انجام داده باشه و حالا شما فرصت اینو داشته باشید که ببینید -بهطور تقریبی و کلی- اگه زندگیتون اینطور پیش بره چه آیندهای در انتظارتونه. با این حال، تصمیم نداره جوابی به شما بده. نمیخواد به این نتیجه برسه که در نهایت تنها زندگی کردن خوبه یا بد، فقط داره نشون میده که زندگیای که به تنهایی -بدون تشکیل خانواده- بگذره چجوری میتونه باشه؛ یهجاهایی ممکنه به حالش غبطه بخورید و یه جاهایی دلتون براش بسوزه؛ یه جاهایی حتی انگار دل خودشم داره برای خودش میسوزه. با این حال، تنهایی انتخاب خودش بوده و ازش پشیمون نیست ولی اون غمی که گهگاه یقهاش رو میگیره واقعی و قابل توجهه. داستان روایت خطی نداره. شروع میکنه به تعریف کردن و در اون بین به خاطرات گذشتهاش هم رجوع میکنه. اینجوری میشه که شما در طول کتاب کمکم با این آدم آشنا میشید. کتاب رو دوست داشتم. پایانش رو ولی نه. میدونم میخواسته کجا تمومش کنه ولی درست تمومش نکرده بود. موضوعش رو دوست داشتم؛ بیانش رو، روندش رو؛ روون بود و آدمو خسته نمیکرد. قبلا یه کتاب دیگه از این نویسنده خونده بودم و راضیام نکرده بود، این بود که نمیخواستم بازم چیزی ازش بخونم. این یکی رو بعد از خوندن چند صفحۀ اول شروع کردم؛ میشه گفت از قبلی (مترجم دردها) تجربۀ بهتری بود ولی میگم که پایانش چندان راضیام نکرد. همین.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.