یادداشت محمد

محمد

1403/5/12

خداوندگار مگس ها
        کتاب راجب شرارت فطری انسان هاست و اینو از دنیای کودکان بیرون کشیده تا نشون بده حتی در معصوم ترین اقشار جامعه که کودکانن هم شرارت وجود داره و بنظر من با این انتخاب راحتتر تونسته حرفشو به مخاطب برسونه.
 کتابی بود که چند فصل آخرش میخ‌کوبم کرد،میشه گفت اوج داستان همونجا بود؛ البته چندتا نقطه عطف هم داشت مثلا اونجا که جک آتش رو ول کرد تا بره شکار و کشتی رفته بود یا اونجا که سیمون به دنبال هیولای بالای کوه رفت تا از موضوع هیولا سر در بیاره ولی نتیجه کارش مرگ خودش بود.
میشه گفت تنها کسانی که بدون شرارت داستان رو به سر رسوندن سیمون و خوکه بودن(البته خوکه هم موجودی تنبل بود) حتی رالف که شخصیت شماره یک رمان بود هم در لحظات آخر دچار یک جنایت شد تا شرارت در هر دو طرف نمایش داده بشه!
نماد گذاری ها کاملا بجا بود (مثلا صدف نماد نظم و قانونمندی شهری بود) و  اتفاقات توی داستان اکثرا کاملا منطقی پیش می‌رفت،
توصیفاتی که از فضای محیط اطراف بچه ها میشد تا حدی برام گنگ بود که نمی‌دونم بخاطر نویسنده بود یا ترجمه بد مترجم(حمید رفیعی).....
در کل کتابیه که ارزش خوانایی بالایی داره👍🏻

      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.