یادداشت نُها :)

نُها :)

نُها :)

1403/11/30

        چشم در چشم باد می نگرم...
پشت جلدکتاب نوشته است،آسمان را آبی نگه داریم!
آسمانِ دل سایه به هنگام دل کندن از یونس آبی نبود، ابریِ بارانی بود با تیره های خاموش رعد و برق...
آسمانِ دل یونس در تردید هایش برای وجود خدا چه؟ رنگش به رنگ آبی نفتی آسمانِ شب بود شاید...
آسمانِ دل دکتر پارسا که از شدت پیچیدگی مفهوم عشق و ناتوانی در فهمش لابد خاکستریِ مایل به سیاه بود که دست به آن حرکت احمقانه زد..
آسمانِ دل علیرضا اما آبی بود، صاف و آفتابی..بدون هیچ کدورتی که ایمان در آن غبارزدایی کرده بود و او خدا را، زندگی را، فلسفه ی وجودی هرچیز را، آبیِ آبی شرح میداد و با دل بازی می‌کرد،
چشمانم ابرهای آسمان را می پاید، و تو از کجا میدانی که آن هنگام که موسی ع در وادی طور به دیدار خدایش نائل شد، ابرها به شکل قلب درنیامدند؟!
شاید هم آسمان آبی تر از هروقتی بدون ابر بالای او راهِ رسیدن به خداوند را نشانش میداد..همان گاه که ندا آمد فاخلع نعلیک ..یعنی  رهاشو از وابستگی ها و تعلق هایی که تو را به زمین نزدیک تر میکند تا خدا ؛
دلبستگی های زمینی ات راه رها کن و بعد به این وادی مقدس وارد شو تا حضور خدایت را بیشتراز قبل مشاهده کنی...
پس فاخلع نعلیک یا بنی آدم ..!
      
33

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.