یادداشت پارسا نوروزی

اَبله
        و بالاخره، ابله، این غول ( با شاخ و دم! ) نویسنده چیره دست روس را... تمام کردم!
نمی‌دانم چقدر با صفحه و مطالب من آشنایی دارید، اما اگر آشنایی دارید، می‌دانید که حقیر چقدر شیفته و شیدای ادبیات روس هستم. علی‌الخصوص عصر طلایی دوران، که با ظهور پدر داستان کوتاه ( گوگول ) شروع شد، با بزرگانی چون تورگنیف ادامه پیدا کرد و در آخر به دست پیامبران نثر رسید ( داستایفسکی، چخوف و تولستوی )...
فارغ از اینها...
ابله چه شد؟!
ابله برای من یک پروژه چندین ماهه بود! با وجود نثر شیوا، داستان گیرا و پرداخت فوق العاده جذاب، اما نمی‌توانستم روزی بیش از یک فصل بخوانم، شاید هر چند روز یک فصل حتا...!
دلیلش شاید... نمی‌دانم، شاید سنگینی پیام های پیچیده در بیرق استعاره ها بود...
بزرگان اهل قلم آنقدر در مدح و ثنا ( و نقد؟ ) این اثر نوشتند و خواهند نوشت که پرچانگی های من گزاف باشد! چه بگویم؟ شخصیت پردازی شگفت انگیز، داستان زیبا، پرداخت بی‌نقص، توصیفات دلپذیر، استعاره های وحشتناک...!
چه بگویم؟ بخوانیدش، با ترجمه حبیبی نشر چشمه و یا مهری آهی نشر خوارزمی...
      
1

29

(0/1000)

نظرات

ممنون.
عالی بود.
1

0

درود.بر شما🌱 

0