یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

        رمان صد صفحه‌ای که می‌شود تقریباً در یک نشست خواند، قیافه‌ی خوبی داشت. یعنی خوش‌دشت بود، سبک و کاغذ دوشت‌داشتی با ویراستاری نسبتاً خوب. اما رمان گرچه شخصت متحول‌شده داشت، اما تعلیقش کم بود. مشتِ نویسنده برای خواننده باز بود؛ چون هم در پیشگفتار و هم در متن رمان، نمادها را معرفی کرده و توضیح داده بود. لایه‌های زیرین نداشت. رو بود. همه‌اش رو. و عدم پرداخت به جزییات و ریزه‌کاری‌ها و دیالوگ‌ها، شخصیت‌های داستان را یک‌مدل نشان می‌داد و مصنوعی و شبیه به هم.
حرف‌های روانشناسانه و انگیزشی رمان بر قصه می‌چربید. در حالیکه رمانِ روانشناسانه اول باید یک رمان خوب باشد.
      
409

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.