یادداشت سَمی

سَمی

سَمی

1404/4/8

        اثری که من این‌جا طرح می‌ریزم در روزهای بی‌فردای تنهایی سعادت‌آمیز اما تب‌آلودی به من القا شده است که، نوبرخاسته از بیماری در اتاقم در ویلنو و در کنار دریاچه‌ی لمان رودرروی گردوبنی بلندقامت که رازدار اندیشه‌هایم بود به رؤیا فرو می‌رفتم. من به انگیزش جان کسان در گذشته و روژهای مرده و سایه‌های دوست داشته‌ام که به دیدنم می‌آمدند دست به نوشتن بردم. دست به نوشتن بردم بی‌آنکه بدانم این جهش به کجا خواهدم برد و کی باز خواهد ایستاد.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.