یادداشت سعید بیگی

ملاقات بانوی سالخورده
        نمایشنامۀ «ملاقات بانوی سالخورده» در سه پرده و در 100 صفحه با ترجمۀ زنده‌یاد حمید سمندریان، در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

این نمایشنامه هم موضوعی جالب و فوق‌العاده دارد و هم بسیار چالش‌برانگیز است و انسان ـ هر خواننده یا شنونده‌ای ـ را به تدبّر، تفکّر و تامّل در زندگی و باورهای شخصی وا می‌دارد.

باید به دورنمات بابت این نمایشنامۀ جالب و قوی تبریک گفت. ترجمۀ زنده‌یاد حمید سمندریان هم خوب و روان است و خواندنی و در یک نشست کوتاه می‌توان آن را مطالعه کرد.


اما چند نکته در بارۀ این نمایشنامه:

قال رسول الله (ص) : «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً.» (1)
رسول خدا (صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله) فرمود: «فقر، انسان را در آستانۀ كفر قرار می‌دهد.»

این مسئله که اگر در شرایط بحرانی از نظر اقتصادی، انسان دچار دردسر و گرفتاری شود؛ دیگر مانند شرایط عادی زندگی نمی‌تواند گفتار و رفتاری درست و انسانی و منصفانه داشته باشد، امری بدیهی و روشن است که همگان بدان اتفاق‌نظر دارند.

در این نمایشنامه نیز همین فقر اقتصادی، چنان انسان‌های مهربان و خوب و دوست‌داشتنی را به چالش با باورها و اخلاقیات مورد قبول‌شان می‌کشد که تقریبا همگان در این آزمون مردود شده و در باتلاق خودپسندی و بی انصافی فرو می‌روند.

البته نه این روایت و نه بدیهی بودن روی‌دادن این رفتار جمعی؛ هیچ‌یک ذره‌ای از تقصیر این مردم کم نمی‌کند و بهانۀ موجهی برای رفتار دور از انصاف آنان نمی‌شود.

از سوی دیگر، این «بانوی سالخورده» نماد گذشتۀ تاریک این فرد است که پس از سال‌ها، امروز قد علم کرده و بازگشته و آیینه‌ای در برابر وی گرفته تا گذشتۀ تاریکش را ببیند و با خود واقعی‌اش روبرو شود.

انسانِ مهربان، منصف، دوست‌داشتنی و کاسبِ طرفدار مردم؛ در مدتی کوتاه به آزمونی سخت گرفتار می‌شود و از محبوب مردم به منفور همگان بدل می‌گردد.

و تک‌تک این مردم، خوشحال‌اند که «بانوی سالخورده» تنها به ملاقات او آمده و از او انتقام خواهد گرفت و ابدا متوجه این نیستند که خودشان هم در ایجاد آن وضعیت در چهل سال قبل نقشی هر چند جزئی و کوچک داشته‌اند و امروز همگان مجازات خواهند شد؛ البته هر یک به نحوی!

مرد خطاکار (ایل) با جانش تاوان خطای گذشته‌اش را می‌دهد و مردم نیز با از دست دادن انسانیت، پاکی و انصاف‌شان، تاوان خطای چهل سال قبل را می‌دهند!

نکته در اینجا است که مرد متوجه خطای خود شده و پذیرفته که این مجازات حق اوست، اما مردم ـ به جز تعداد معدودی چون معلم شهر ـ نه متوجه خطای خود شده‌اند و نه از مجازات سختی که آن را تحمل می‌کنند با خبرند!

به نظرم، در این میان مرد خوشبخت است که می‌داند چه بر سرش می‌آید و چرا؟ ولی مردم نه از بلایی که بر سرشان می‌آید و نه از علت آن آگاهی ندارند و این یک بدبختی بزرگ است.
 
آرزو می‌کنم؛ 1: در گذشتۀ خودمان کاری نکرده باشیم که ناگزیر به ملاقات «بانوی سالخوردۀ خودمان» در روزگار سالمندی یا پیری باشیم.

2: بکوشیم پیش از آنکه فرد ستم‌دیده به سراغ ما بیاید تا از ما انتقام ستمی را که در دوران قدرت به وی روا داشته‌ایم، بگیرد؛ خودمان به جستجوی وی برویم و از او رضایت بطلبیم و بخواهیم ما را ببخشاید و از خطای ما بگذرد و در صورت امکان جبرانش کنیم.

ــــــــــــــــــــ
(1) الكافي، ثقة الإسلام كلينى‏، ج ‏2، ص 307 ؛ خصال، شیخ صدوق، ج‏ 1، ص 12؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏ 70، ص 246.
      
127

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.