یادداشت عین راء
1402/1/31
3.5
39
قطعا اگر کتاب را به اسم کتابِ پرفروش به دستم نمیدادند، در دو جا کتاب را رها میکردم. یکی همان ابتدای کتاب که شروع به شدت مزخرفی دارد و برای من هیچ گیرایی نداشت. آمیزه ای از تباهی و پوچی و سردرگمی و سردرد و ...! همه را یکجا جلوی مخاطب میریخت. و دیگر بعد از قتل! که با خودم فکر میکردم که تقریبا داستان معلوم ست و دیگر خیلی دلیلی ندارد کتاب را این همه کش بدهد! شاید بگویند که نویسنده میخواست مخاطب را غافلگیر کند، اما نویسنده باید فکر این را هم میکرد که بعد ازقتل، شاید خیلی جذابیتی برای مخاطب وجود نداشته باشد! موضوع داستان به شدت مبتذل است، و گاه حس میشود که نویسنده مجبور است شخصیت های داستان را بی دلیل، به گناه آلوده کند که نشان بدهد همه این کاره هستند و موضوع را دست نزند. روایت داستان به جز آن دو جایی که اشاره شد خوب است. بنظر میرسید که اگر آن دو جا درست بشود، به علاوه خرده کاری هایی نظیرِ عوض نکردن های بی دلیلِ راوی، خصوصا در اواخر رمان، روایت گری داستانِ بدون اشاره به محتوا، عالی میشد. بنظر میرسد این سبک تعلیق در روایت گری، برای فیلم سازی عالی ست و اصلا گویا رمان، یک فیلم نامه ست که راوی نوشته است. خواندن کتاب به دلیل موضوعِ مبتذلی که دارد به هیچ کس توصیه نمیشود. حتی نوعِ روایت گری هم با این که خوب است اما باز تم و موضوع داستان آنقدر جریان دارد که بنظر میرسد این کتاب نباید به کسی توصیه شود و برای یادگیری این نوع روایت، چند فیلم نگاه کنند بس است! چرا این کتاب پرفروش شده است؟! (البته در رابطه با پرفروشی اش باید تحقیق کرد، ولی فرض میکنیم که پرفروش شد) یا به دلیل روایتِ آن است، یا داستان و یا آمیزه ای از این دو. جواب به این سوال یک بینشی را به انسان میدهد از جامعه ی مخاطب
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.