یادداشت AS87
1404/6/17

به بهانه امشب: میخواهم از ماه حرف بزنم و حرف هایم خیلی ربطی به کتاب ندارد صرفا برای خودم راهی ایجاد کردم که بتوانم افکارم را به اشتراک بگذارم. اول از همه تشکر میکنم از کره سفید رنگِ پر از سوراخمان، ماه که امشب تغییر رنگ داد و ما را شگفت زده و به تماشایش فراخواند. ما مثل خیلی های دیگر از شهرِ شلوغ، پر سر و صدا و آلوده ی خود بیرون رفته و در ارتفاعات یک جای دور که میشود بهش گفت ناکجا آباد یا بیابان به تماشای ماه نشستیم. اما در مسیر چنان ترافیک غافلگیرمان کرد که گویی سیزده به در یا دم دمای نوروز است. انتظار این همه اشتیاق را نداشتم. در فکر این بودم که چگونه یک پدیده طبیعی آدم ها را دور هم جمع میکند و چرا تا الان آنقدری که باید به ماه توجه نکرده ایم، که دایی گفت: این مردمم خیلی خجسته ان ها هر چی میشه میریزن بیرون. این یک تلنگر بود تا از ماه به دل ایران و مردممان سر خورده و پایین بیایم. مردم ایران، همان طور که پدر نیر مثل همیشه دقیق و درست اشاره کرد، آنقدر خسته و نا امید شده اند که با کوچک ترین بهانه ای به دنبال خوشی و شادی هستند و آن را روزنه میدانند. و وای که چقدر ما مردمان کم توقع و به قول پدرم پوست کلفتی هستیم! بله ماه توانست این آدم های خسته و زخمیِ مانند جنازه را دور هم جمع کند. بعضی هایشان میزدند و میرقصیدند. بعضی ها سکوت را ترجیح داده و لذت تماشای ماه استثنایی امشب را انتخاب کرده بودند.خلاصه آدم ها به نظر خوشحال و راضی می آمدند و انگار واقعا همزمان با تاریک و پنهان شدن ماه، زمان نیز گوشه ای پنهان شده بود و عقربه ها از کار افتاده بودند. کاش ۸۰۰۰ سال زمان نبرد تا دوباره با این بهانه کوچک و ماه گرفتگی مردمم را لبخند به لب ببینم. آنها ثابت کرده اند صبوریشان را و البته کم توقعی خود را، آنها با کوچک ترین چیز ها شاد میشوند، حال چه برد تیم ملی فوتبال باشد چه نتایج مذاکرات یا انتخابات باشد و چه ماه گرفتگی، خیابان ها پر از آدم میشود مثل امشب. انگار آنها مانند لونا ماه را نوشیده و قدرت گرفته بودند. همان قدر جادویی!
(0/1000)
نظرات
1404/6/17
سلام. نکات جالبی ارائه کردین. فقط یک سوال: زمانی که وضع مردم بهتر بود با کوچکترین بهانهای به دنبال خوشی و شادی نبودند؟!🙂
1
0
AS87
1404/6/18
1