یادداشت پرستو خلیلی

خورشید هنوز یک ستاره است
        خب سلام!!
اول خلاصه ی کوچیکی درباره ی این کتاب:
این کتاب درباره دو نفره. پاتریشیا، دختری امریکایی جامائیکایی با مشکلات خانوادگی، دنیل، پسری کره ای- امریکایی با مشکلات خانوادگی.
این دونفر بر حسب اتفاق توی شهر نیویورک هم دیگر رو می‌بینن و تصمیم می‌گیرن یه روزشون رو باهم بگذرونن.

نظر من درباره ی کتاب:
من این کتاب رو نپسندیدم، البته موضوع کتاب جالب و تازه بود. ولی یه حسی مثل کتای (النور و پارک) بهم میداد. چون جفت کتابا تقریبا یه حال و هوا دارن.
موضوع کتاب جالب بود، ولی کتاب خیلی وقت گیر بود. سیصد و پنجاه صفحه؟؟؟؟؟؟؟ بیخیاالل!!!! من بعضی از پارت ها رو نخونده رد کردم.

از این بگم که من هدف نویسنده رو از نوشتن این کتاب نفهمیدم. اینکه خانواده به درد نمی‌خورن؟ مرسی میدونم
اینکه خانواده نمیذارن بچهاشون چیزی که میخوان باشن؟ بازم میدونم
انکه سرنوشت و مقدر شدن الکیه؟ اینکه فاصله ی دور عشق رو از بین می‌بره؟ نژاد پرستی؟ حتی نژاد پرستیِ کسایی مثل کره ای ها؟ اینکه چون تو کره 
ای امریکایی هستی باید با کسی قرار بذاری که کره ای امریکایی عه؟؟
به نظرم نویسنده نظریه های فیزیک رو آورده بود که خواننده حوصله ش سرنره!! :)))) 

نویسنده هدف خاصی از نوشتن کتاب نداشت. هیچ هدفی!! فقط یه ایده ی گنگ داشت.
 سردرد گرفتم از دست کتاب و خیلی هم حرص خوردم.

اگه این کتاب فیلم هالیوودی میشد بهتر بود. می‌نشستی نگاه می‌کردی، تهشم حتی اگه ناامید می‌شدی میگفتی اوکی فقط یه فیلم بود!! ولی این یه کتاب بود که کاغذ داشت و از درخت درست شده!

همین
هنوز دارم حرص میخورم
این کتاب رو نخرید!!
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.