یادداشت Kimia

Kimia

Kimia

1404/4/18

        این همدلی مشمئزکننده دیوانه‌ام کرده!
ذهنم خودش را فریب می‌دهد تا او را بفهمد؛
 یا حتی ببخشد.
بفهمد؟!
ببخشد؟!
.
.
.
چرا باید در یک روان تاریکی، سایه‌ای از خودم را ببینم؟
آیا ترسناک‌تر از اعمال او، توانایی ذهن من برای درک آنها نیست؟
چه چیزی می‌تواند وحشتناک‌تر از این باشد؟!
.
.
.
سوترای قلب را بارها می‌خوانم؛ یعنی باید بخوانم، دست‌کم برای تسلی.
      
116

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.