یادداشت سارا رحیمی
1403/5/9
3.7
26
[نوزده از صد] بعضی کتابها ناز زیاد دارند. و برای لذتبردن ازشان باید ناز بکشی. نقشههایی برای گمشدن از اینطور کتابها بود برای من. اولین بار، سال ٩٩ یعنی همانموقع که منتشر شد، توی کتابفروشی هم را دیدیم. من قبلترها از توییتهای نیما اشرفی شناخته بودمش. یکی دو کلمه میانداخت توی توییت و دربارهی ترجمه و معادلشان بحث میکرد و من و لابد خیلیها که میخواندیم، خواستگار کتابش میشدیم. سال ٩٩ که دیدمش ولی مواجههمان جالب نبود. نازش زیاد بود و از خط میزد بیرون. حرف هم را نمیفهمیدیم و خلاصه، وصلت سر نگرفت. اینبار که با یک وقفهی چهارساله به سراغش رفتم، نمیدانم کداممان فرق کرده بودیم که آنقدر به نظرم دلپذیر میآمد. نقشههایی برای گمشدن را نمیشود خلاصه کرد. نمیشود خط محتواییاش را توضیح داد و اصلاً حیف است اگر چنین کنی. برای لذتبردن از این کتاب باید کمی غمگین و دیوانه بود به نظرم. دقیقشدن در پدیدهها، فلسفیدن و غرقشدن، لازمهاش همین غم و سکون درونی است. وگرنه به خودت میآیی میبینی اینهمه موشکافی سولنیت به نظرت احمقانه و کلافهکننده است. من از بین همهی جستارهایش جستار اول را از مابقی دوستتر داشتم و با اینکه یک نسخهی صوتی درخشان با صدای مهسا ملکمرزبان از کتاب هست، من نتوانستم فقط صوتی گوشش بدهم و (در امتداد نازدار بودن!) کتابی نیست که اجازه بدهد فقط بشنویاش و مجبورت میکند خطها را با دقت بخوانی و عبور نکنی. حسرت اینکه آنقدر هنر مدرن نمیفهمم که با بعضی جستارها همذاتپنداری کنم هم حین خواندنش با من بود ولی با اینهمه، تماشای آثار در کیوآرکد کتاب، لذتبخش بود.
(0/1000)
نظرات
1403/5/9
یاد مکالمهمون درباره این کتاب افتادم بعد از هیئت:) و خيلی موافقم باهات که کتاب "خاصیه". برای همین من هنوز سراغش نرفتم.
2
0
1403/5/9
0