یادداشت فاطمـــه*

        نکتهٔ محسوس در کل متن کتاب رعایت آداب است.

نویسنده، زاویهٔ دید ما به عنوان مخاطب رو خیلی هوشمندانه به صورت یکی از کارکترهای داستان تحت عنوان آقای «گ.» طراحی کرده و در داستان جا داده؛ به این صورت که گاهی زبان داستان از سوم شخص به اول شخص تغییر کرده و سوالی که نویسنده قصد ایجادش در ذهن ما را دارد، از زبان آقای گاف پرسیده می‌شود. 

چرا شیاطین؟ 
- رفتار زشت نیکلای پسر واروارا پترونا 
- خشونت لبیادکین با خواهرش، پیوتر با پدرش
- دزد کلیسا: 
[«خوب سرِ نگهبان کلیسا را چرا بریدی؟» - عرض کنم که ما اول با هم همدست بودیم. بعد نزدیک صبح، که با حاصل دزدی در یک کیسه، به کنار رودخانه رسیدیم با هم دعوامان شد، سر اینکه کیسه دست که باشد. آنوقت من بار گناهانش را به دوش گرفتم و از دردهای این دنیا خلاصش کردم. «خوب، پس باز هم بکش و باز هم بدزد!»]
اما درون‌مایهٔ کتاب به شخصیت‌های داستان محدود نیست، چراکه گاهی از زبان ایشان به مشکلات جامعه و شیاطینِ آن روزگار پرداخته شده است:
[بشتابید و درِ کلیساها را ببندید، خدا را نابود کنید، آیین ازدواج را براندازید، حق ارث باید ملغی شود، کارد بردارید!] 
- قتل‌های پی‌درپی
- ایجاد کانون فساد و آشوب توسط گروهی به نام «رفقا» 
- ...

• داستایوفسکی یک روانکاوِ فوق‌العاده‌ست؛ 
نحوهٔ شناساندنِ شخصیت‌های داستان توسط نویسنده، عینیتِ دنیای حقیقی‌ست؛ به عنوان مثال در مورد کارکتر "پیوتر ستپانویچ" در ابتدا به عنوان فرزندی بینوا معرفی شده که توسط پدرش سالها‌ست در شهری دیگر رها شده، سپس در نمای یک فرد احمق برای خواننده جلوه می‌کند و در نهایت با رذالت و خوی شیطانی عجیبی سیر اتفاقات داستان را پیش می‌برد؛ چنانکه ما با آن در زندگی روزمرهٔ خود از تقابل با انسان‌های جدید و عجیب آشنایی داریم،، افرادی هستند که در ابتدا انسان‌های درمانده و شریفی به نظر می‌رسند و در گذر زمان و شناخت بیشتر، متوجه وجه تاریک آنها می‌شویم. 

⚠️(هشدار اسپویل)!!  ↓
• کل وقایع کتاب به گونه‌ای پیش میره که در نهایت مثل تکه‌های یک پازل در کنار هم قرار می‌گیرند و تصویری نهایی که به مخاطب منتقل می‌کنند تصویری از «نیکلای ستاوروگین»، انسانی با جنبه‌های اخلاقی و روانی متفاوت و گاهاً متناقض که تقریباً بازتاب تمام مضامینی‌ست که داستایوفسکی قصد بیان داشته است؛ شخصیتی پیچیده که توصیفش به راحتی امکان‌پذیر نیست و در قالب چند جسم در صحنه‌های مختلف نقش بازی می‌کند‌.

• صحنه‌های درخشان کتاب برای من :
۱) یکشنبهٔ کذایی و گردهمایی همهٔ‌ی شخصیت‌های مهم داستان در یک زمان، در یک مکان؛ 
۲) دوئل ستاوروگین و گاگانف؛ 
۳) مشاجرات ستپان ترافیمویچ و واروارا پترونا
      
31

41

(0/1000)

نظرات

کتاب پیچیده ای هست خوب تا اخر خوندین اش
7

1

سعی کردم جرعه جرعه سر بکشم که حیف نشه. 
فوق العاده بود🌟 

0

من دوبار خواستم بخونم ولی متاسفانه ناکام موندم  واقعا یکی از پشیمونی هام هست اگر قسمت بشه در اینده حتما  تو برنامم هست که گریزی بهش بزنم
@s.fateme 

1

من ابله رو نصفه رها کردم 🚶🏻‍♀️
@omid...abd 

0