یادداشت معصومه السادات صدری

لیلی گلستان (تاریخ شفاهی ادبیات معاصر)
        #کتاب_خواندم

میدانم کم کتاب میخوام.. میخواستم بگویم بگذارید به حساب مشغله های تمام نشدنی زندگی.. ولی اصلش از گشادی کش تنبان است.😐

لیلی گلستان را با بردارش کاوه گلستان شناختم.. باهمان عکس های معروفش و الخ..
تاکنون درباره دونفر شنیده بودم که در گاراژ خانه شان کتابفروشی زدند .. یکی جناب
@mohsensafaeifard
یکی هم خانم گلستان..
درآینده امیدوارم اگر خانه گاراژ دار پیدا کردم من هم به این لیست اضافه شوم..
لیلی گلستان آدم دنیا دیده ایست که سفرهای زیادی رفته.. به واسطه شغل پدرش از فستیوال ها و آدم های معروف خارجی و ایرانی کم ندیده.. اعم از نویسنده های مختلف و بازیگران ونقاشان..
ورای مترجمی و نویسندگی آنچه برای من جالب بود گالری داری او بود. 
شغلی که خاص است و متعلق به قشر خاص و فرهنگ خاص است و قاعدتا در زندگی. روزمره آدم هایی چون من جا ندارد..
چندی قبل که در کافه دور هم جمع بودیم. صاحب کافه دختری بود که پدرش نقاش بود و حالا در دیار باقی.. آنچه از پدر به یادگار مانده بود نقاشی های زیبایی بود که روی دیوار کافه بود...و الحق هم زیبا بودند. 
حقیقتا دلم خواست روزی نقاشی به دیوار خانه ام بزنم که نقاش زبر دستی نقش ونگارش زده...

 مثلا صحنه رزم علی ابن ابی طالب که روح الامین به تصویر کشیده... 

راستی تیستوی سبز انگشت را که چندی قبل خوانده بودم، خانم گلستان ترجمه کرده اند. 

#تاریخ_شفاهی
. 


      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.