یادداشت هانیه
1403/6/25
داستانِ زنی که بههمراه مادرش تصمیم میگیرند سفری چند روزه به توکیو داشته باشند. مادر و دختری که هر کدام در یک کشورِ انگلیسی زبان و دور از هم زندگی میکنند و این سفر را بهانهای میدانند تا به هم نزدیکتر شوند و یادی از گذشته کنند. آنچه در ادامه روایت میشود، مثل ورق زدن یک آلبوم عکس است و شما با تجربیات ذهنی راوی و گردش در افکار و خاطرات او همراه میشوید. داستانی که در پسزمینهاش، باران و مه و سرما بخش جداییناپذیرِ آنند و گاهی منتظری تا ببینی که آیا هوا آنجا آنقدر سرد میشود که روزی برف ببارد یا نه؟ در سرتاسرِ داستان، خودم را دیدم و احساساتِ مشترکی که با راوی داشتم. برایم سرشار از رنج بود و لذت. از آنجایی که خواندنش، من را با واقعیتِ زندگی مواجه میکند و این واقعیت روی دوشم کمی سنگینی میکند!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.