یادداشت محدثه حسنی
1403/10/14
سلام و نور عاشق فلسفه ام با اینکه برایم خیلی ثقیل است اما از خواندنش خیلی خیلی لذت میبرم. همیشه برایم افکار آدمهای فلسفی عجیب بوده و جای سوال که چطور یک آدم به این چیزهای پیچیده فکر میکند و اصلا چرا؟ همیشه دوست داشتم یک اطلاعات ضمنی راجع به فلسفه ی غرب داشته باشم. خیلی وقت بود که دوست داشتم کانت و دکارت، هیوم و اسپینوزا بخوانم، بفهمم اگزیستانسیالیسم یعنی چه و از سقراط و افلاطون بدانم اما راستش نمیدانستم از کجا شروع کنم و چجوری !! بین خودمان بماند از اینکه فلسفه را نفهمم هم یک ترسی در دلم بود تا اینکه به لطف و محبت خدا، روشنای عزیز کتاب داستان فلسفه را به من معرفی کرد. من کتاب نخوانده زیاد دارم، زیاد، اما این کتاب جزء معدود کتابهایی بود که بلافاصله بعد از خرید در اولویت خواندنم قرار گرفت. کتاب برای من سخت خوان اما شیرین بود. بلاخره داشتم به خواسته ام در مورد دانستن فلسفه ی غرب میرسیدم. طول کشید تا تمامش کنم از بس که مطالب کم حجم و عمیق بود اما از خواندن سطر سطرش لذت بردم . فلسفه ی غرب مورد تاییدم نیست اصلا درکی از غربیها ندارم که چطور میتوانند خوب فکر کنند و خودخواهانه و بد عمل کنند، نمیفهمم چطور میتوانند در جهان عمیق شوند و درنهایت منکر خالق هستی، اصلا نمیفهمم که چطور میتوانند ادعا کنند که برای علم ارزش قائلند اما عالمان روزگارشان را به غایت شکنجه روحی کنند، اصلا نمیفهمم که چطور میتوانند به عالِمِ حاضر بی توجه باشند و سالها بعد از مرگ او متوجهش شوند، اصلا نمیفهمم که چطور میتوانند عالی ترین مفاهیم را در جهت خودخواهانه ترین اهداف به کار گیرند، اصلا نمیفهمم چطور از افلاطون و سقراط شروع کردند و به اینجایی که الآن درش هستند رسیدند، به اوج توحش و حیوانیت و فساد، شاید از سادگیشان بود که سران کلیسا به کمک پادشاهان و حکام زمانشان توانستند ازشان سوء استفاده کنند و گند بزنند به باور و ایمانشان. هرچند که اگر مطالب تاریخی قرآن را پیگیر شویم روند این سیر نزولی انسانیت را خوب درک میکنیم، میفهمیم که افراد قدرتمند و ثروتمند مکتب یهودی مسیحیت با تحریف و تقلب در احکام دین چطور از انسانِ اشرف مخلوقات، کالانعام بل هم ازل ساخته اند و سالها عالمانشان را گیج دنیا و دین کرده اند. این گیجی فلسفی به خوبی در آثار فیلسوفانشان پیداست وقتی بدیهیات را زیر سوال میبرند تا به بدیهیاتی دیگر برسند. در حین خواندن کتاب از جایی به بعد این نقل قول از ملاصدرا در کتاب مردی در تبعید ابدی نوشته نادر ابراهیمی دائما در ذهنم بود که پس مدتها مطالعه فلسفه غرب به این نتیجه رسیده بود که فلسفه غرب گیج کننده است و تصمیم میگیرد به فلسفه ی شرق و به طور خاص فلسفه اسلامی رو بیاورد و دیگر سمت فلسفه غرب نرود . بعد از خواندن این کتاب نهایتا شاید بخواهم بفهمم کانت و دکارت چه میگفته اند . کتاب خیلی کمک کننده است به افرادی مثل من که میخواهند قبل از شروع فلسفه بدانند پا در چه عرصه ای می گذارند و آیا میخواهند به خواندن فلسفه ادامه دهند یا خیر.
(0/1000)
محدثه حسنی
1403/10/14
1