یادداشت مریم پیروی
1403/12/7
"استخوانها را در کفن پیچیدند. حالا کفن به اندازهی یک نوزاد شده بود. اختر نوزاد را در بغل گرفت. بوی شیر میداد؛ بوی گس شیر... نه... بوی نام گندم بهاره." روایتی دلنشین با صحنهپردازیهایی متفاوت که به مخاطب کمک میکند واقعهی به جنگ رفتن چند نوجوان از یک شهر کوچک را به خوبی و از زوایای مختلف درک کند. قلم نویسنده خوب است اما نه به اندازهی فیلمهایش. ترجیح میدهم نرگس آبیار را در مقام یک کارگردان فوقالعاده ببینم تا یک نویسندهی معمولی. راستی، این کتاب ارتباط خیلی خیلی کمی با فیلمی به همین نام دارد و کاش سوره مهر عکس جلد و اسم کتاب را عوض کند. حداقل آدمها با پیشفرض آن فیلم معرکه، سراغش نروند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.