یادداشت محمدامین اکبری
1401/3/10
3.6
16
به نام او سالها پیش، بیش از ده سال پیش، این کتاب را خوانده بودم. به گمانم اولین داستانی بود که از بایرامی میخواندم. همان موقع هم خیلی جذب کتاب شدم و آن را اثری پرکشش و خواندنی دیدم. و بعد از آن چندین داستان دیگر از بایرامی خواندم و او را یکی از نویسندگان محبوبم یافتم. اینبار هم که خواندم، ارادتم به این کتاب نه تنها کم نشد بلکه فزونی پیدا کرد. «فصل پنجم؛ سکوت» داستانی است که همهچیزش بقاعده و درست است. هم بنمایه داستانی، هم نوع روایت، هم فصلبندی کتاب و هم مضمونی که میتوانست شعارزده باشد ولی آنقدر درست درآمده که ذرهای این حس را به مخاطب نمیدهد. این رمان هم نوجوانانه است هم به ادبیات انقلاب مربوط میشود و هم زیرمجموعه ادبیات جنایی. راوی اثر که نوجوانی از محلههای پایین تهران است ناخواسته درگیر جریان مبارزاتی علیه رژیم شاه میشود و پایش به ماجراهای گوناگونی باز میشود. هنر اصلی بایرامی در فصلبندی کتاب و ذره ذره در اختیار قرار دادن اطلاعات توسط راوی تا به انتهای رمان است. راویی که اتفاقا صادق نیست و چپ و راست تکهکلامش این است: «دروغ تو کار ما نیست.» همین تکنیک بهظاهر ساده «فصل پنجم؛ سکوت» را به کتابی ساختمند و سر و شکلدار تبدیل کرده که نمونهاش در داستان فارسی زیاد نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.