یادداشت فاطمه سادات امامی

                برای ما آدم های جنگ ندیده و نرفته:

جنگ برایم پدیده عجیب هشت ساله ایست که هنوز خیلی درباره آن نمی‌دانم.
سوالهای ثابتی توی ذهنم دارم؛  
اتمسفر آن روزهای ایران چه بود؟ 
 جنگ برای ملت تازه انقلاب کرده هیولایی از کشت و کشتار بود یا فرشته ای مقدس که از دامنش آدم های عجیبی مثل همت و باکری و دوران پرواز کردند؟

با همین سوال ها سراغ کتاب رفتم. 
سفر به گرای ۲۷۰ درجه روایت ناصر در بطن جنگ است. روایتی داستان گونه از حضور پسر نوجوانی که جنگ  را نه آن هیولای دوسر می‌داند نه آن فرشته سفید.

با اینکه کتاب روایت مستقیم و مستند از متن جنگ نیست اما تابو شکنی خوبی به نسبت باقی کتاب های راوی جنگ از حس و حال جبهه  داشت.
نگاهی واقعی به کشته شدن آدم ها و بوی باروت و خون و ترکش...

از کتاب ممنونم  به خاطر زاویه دید جدیدی که از جنگ و روایت داستانی جنگ به من بخشید. اما بی‌پرده بگویم سیر داستان را دوست نداشتم. شاید دلیلش همان تابو شکنی ذهنی ای بود که شخصیت ناصر برعکس تمام رزمنده های توی سرم داشت. ادمی که اخر داستان برای استعلاج و استراحت به خودش فرصتی می‌دهد و از جنگ برمیگردد و بر خلاف انتظارم کتاب ختم به شهادتش نمی‌شود.

هنوز راه زیادی برای شناخت جنگ دارم و اینکه بفهمم باید آن را جنگ نامید یا دفاع مقدس.
اما یک مرز  را همیشه حفظ خواهم کرد

هر نوع زاویه نگاهی که باعث شود شعارِ: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل عالم

تبدیل شود به 
شعارِ: جنگ جنگ تا پیروزی


زاویه دید پسند دل من نیست....چون نگاه درست به جنگ تا جایی که فهمیدم به این صورت مضموم نیست.



پایان کتاب
۱۹
۱۲
۰۲
#حلقه_کتاب
‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
        

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.