یادداشت مهدی بنواری

                یکی از بدترین مکتوب‌هایی که خوانده‌ام. روایت از ابتدا آشغال است، ولی خواندن باقی را تاب آوردم تا مبادا اشاره‌ای، لایهٔ پنهانی یا حتی داستانی معمولی از چشمم دور بماند. ولی دریغ.  نوشته از لحاظ لحن و قالب‌بندی هیچ تفاوتی با رمان‌های پروپاگاندای شوروی سابق یا ترکیهٔ دهه پنجاه ندارد. چیزی که این قبیل نویسنده‌های فرمایشی قلم به مزد فراموش می‌کنند، وجود حافظهٔ تاریخی و خاطره‌های مردمی است که پس‌زمینهٔ داستان را خودشان تجربه کرده و زیسته‌اند و گذاشتن واژه‌های فرمایشی امروزی پروپاگاندای حکومتی در دهان مردم آن دوره، برای صاحب تجربهٔ آن روزها مهوع است. 
شخصیت‌های دروغین پسیواگرسیو شعاری سطحی ادایی وجه دیگر شخصیت‌های رمان‌های عشقی دوزاری هستند و کلیشه آن قدر قالب است که مانده‌ام نویسنده خودش چه کرده است؟
روایت آبکی است و انگار خلاصهٔ داستان سریالی ۱۰۰۰ قسمتی را راوی‌ای ناشی که عاشق شخصیت‌ها و موقعیت‌های خودساخته‌اش است نقل کند. 
شخصا برای زیر پایه لق میز هم از این هدر کاغذ و جوهر استفاده نخواهم کرد و در اولین فرصت جهت نیالودن باقی کتاب‌ها آن را از خانه دور خواهم کرد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.