یادداشت سید محمد بهروزنژاد
1402/5/12
3.7
41
[به نام خدا] مجید قیصری در "شماس شامی" چندخط نقل تاریخی را به یک رمان عاشوراییِ نیمه معمایی تبدیل میکند. در شهر شام و در سالهای آغازین خلافت یزید، خادمی مسیحی (شماس) به دنبال سرنوشت سرور مفقود خود با کنسول روم در شام نامهنگاری میکند. از همان ابتدا متوجه میشويم دولت روم ارباب او را خیانتکار و همدست با شورشیان میداند، بنابراین برای یافتنش تلاشی نمیکند. خادم در این سلسله نامهها وقایع پیش و پس از گمشدن اربابش را گزارش میکند. هدف او، اثبات بیگناهی سرورش است اما در واقع اثبات این مسئله متوقف بر اثبات گناهکار بودنِ خلیفه جوان و بیگناهی شورشیان است. در خلال نامههای شماس به سفیر روم، حقایقی درباره شورشیان و خلیفه مشخص میشود: نه این کاروان شورشی و از دین خارج اند و نه خلیفه جوان لایق صفت امیرالمؤمنین است. برخلاف اغلب رمان های مذهبی، نویسنده این گزاره را به صراحت بیان نمی کند بلکه در طول داستان به مخاطب نشان می دهد. به نحوی که اگر مخاطب توجه هم نکند، ناخودآگاه این گزاره در ذهنش نقش می بندد. نامه ها اکثراً کوتاهاند و این باعث میشود رمان خوشخوان باشد. لحن روایت به درستی گزارشی است و طول و تفصیل بیجا ندارد.همچنین مسیحی بودن و بی طرفی شخصیت اصلی بسیار واقعی نشان داده می شود. مثلا وقتی در مکالمهای اسم دو جنگ صدر اسلام را میشنود درباره آنها هیچ اطلاعی ندارد. در نهایت، این رمان خلاقانه را نمونهای از همراهی تعهد و تخصص در ادبیات میدانم. پ. ن: دوستی تذکر داد و گفت که در مقدمه ساختگیِ کتاب، علت این زبان روان و ساده ذکر شده. به همین خاطر آن ایراد به زبان را از یادداشت حذف کردم و امتیاز کتاب را به سه ستاره و نیم تغییر دادم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.