یادداشت سید حسین مرکبی

        کتاب، تقریر همان دعوای همیشگی اشاعره و معتزله است. که آیا عقل، محکوم اطاعت محض از فرمان الهی است یا خدا، محکوم ادراکات عقلانی ماست؟ همان دعوایی که در افراطی‌ترین حالت، یک سرش به الغای تمام سنن و مواریث به نفع عقل خودبنیاد می‌کشد و سر دیگرش به الغای تمام ادراکات عقل خودبنیاد و سرسپردن به ظاهر فرمان‌ها و تشریعات به‌اصطلاح دینی. کتاب، حامی تفکیک عقل و وحی و غلبه بخشیدن وحی به عقل و الغای عقل است. در این مسیر نیز از دو روش بهره می‌گیرد: از زمینه- و زمان‌مند دانستن انواع عقول با تحشیه بر جملاتی از لودویگ ویتگنشتان. و دوم: از آن دسته از آیات قرآن که به پیامبر، مؤمنان و مردمان نسبت نادانی و حتی ناتوانی از دانستن می‌دهند.
کتاب، به گمان من از سه چیز غافل است. اول: از این‌که همین دعوا، یک دعوای مدرن است. نه به این دلیل که شق عقل‌گرایی آن، مولود دنیای مدرن است بلکه چون شق عقل‌زدایی و به ظاهر دین‌گرایی این دوگانه که نویسنده مدافع آن است، نیز تعریفی از دین دارد که آن تعریف، مولود دنیای مدرن است. دوم: از آن دسته از آیات پرشماری که به تعقل دعوت می‌کنند و حد اقل ریشه‌ی عقل در آن‌ها استفاده شده. آن هم مادامی که نویسنده از پیش تصمیم دارد به ظاهر آیات و ساده‌ترین التفاتات به ظاهر آن‌ها بسنده کند. سوم: از شق سوم و عظیم و شناخته‌شده‌ی: طبیعت‌گرایی در الهیات. که شاید پاسخ نیز همان باشد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.