معرفی کتاب عقل و استدلال و عقلانیت اثر سعید زیباکلام

عقل و استدلال و عقلانیت

عقل و استدلال و عقلانیت

2.8
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

4

ناشر
اسم
شابک
9786009505005
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1396/9/27

توضیحات

        ما هرچیزی را از منظر خود می نگریم و «منظر خود» یعنی منظر یا پنجره ای که به نحو عمیق و انفکاک ناپذیری توسط شیوه زندگی مان تدریجا شکل گرفته، تقویم شده است. آیا توجه کرده ایم که ما عموما منظر خود را حقیقی و درست میدانیم و به علاوه، آن را عقلانی میشماریم هر چیزی را میتوان از منظرهای مختلف نگریست. و هر منظری امور و چیزها را نحوی و گونه ای متغایر یا متعارض می نمایاند. از خود سوال کنیم: منظر ما چه نسبتی با تعلقات و آمال و امیال ما دارد نیز، بر چه اساسی یا با توجه به کدام موازین، منظری را عقلانی بدانیم آیا ما ابتدا منظری اختیار میکنیم و سپس موازین عقلانیتی را اختیار میکنیم و سپس منظری موافق و سازگار با آن موازین برمیگزینیم آیا اساسا ما منظر خود و موازین عقلانیت خود را اختیار میکنیم در صورتی که چنین باشد، آیا برایش گزینش و اختیار خود استدلال میکنیم آیا میدانیم استدلال یعنی چه؟ آیا برای پذیرش دلایل، معیار و میزانی داریم؟ آیا هنگام پذیرش یا رد دلیلی به موازینی متوسل میشویم؟ آیا برای اخذ و اختیار موازین رد و پذیرش دلایل، به موازینی متوسل میشویم؟ اگر آری؟ آیا برای اخذ و اختیار این موازین به موازینی در سطحی ژرف تر یا فروردین تر متوسل و متکی میشویم؟ اگر آری، آیا برای اخذ و اختیار آن موازین ژرف تر، به موازینی بازهم ژرف تر و فرودین تر متوسل میشویم آیا این سیر ظاهرا بی انتها، عاقبت الامر با توسل به موازینی متوقف میشود؟ اگر آری، این موازین واپسین بر چه اساس و مبنایی یا با توجه به کدام موازین اخذ و اختیار میشوند؟
      

یادداشت‌ها

          کتاب، تقریر همان دعوای همیشگی اشاعره و معتزله است. که آیا عقل، محکوم اطاعت محض از فرمان الهی است یا خدا، محکوم ادراکات عقلانی ماست؟ همان دعوایی که در افراطی‌ترین حالت، یک سرش به الغای تمام سنن و مواریث به نفع عقل خودبنیاد می‌کشد و سر دیگرش به الغای تمام ادراکات عقل خودبنیاد و سرسپردن به ظاهر فرمان‌ها و تشریعات به‌اصطلاح دینی. کتاب، حامی تفکیک عقل و وحی و غلبه بخشیدن وحی به عقل و الغای عقل است. در این مسیر نیز از دو روش بهره می‌گیرد: از زمینه- و زمان‌مند دانستن انواع عقول با تحشیه بر جملاتی از لودویگ ویتگنشتان. و دوم: از آن دسته از آیات قرآن که به پیامبر، مؤمنان و مردمان نسبت نادانی و حتی ناتوانی از دانستن می‌دهند.
کتاب، به گمان من از سه چیز غافل است. اول: از این‌که همین دعوا، یک دعوای مدرن است. نه به این دلیل که شق عقل‌گرایی آن، مولود دنیای مدرن است بلکه چون شق عقل‌زدایی و به ظاهر دین‌گرایی این دوگانه که نویسنده مدافع آن است، نیز تعریفی از دین دارد که آن تعریف، مولود دنیای مدرن است. دوم: از آن دسته از آیات پرشماری که به تعقل دعوت می‌کنند و حد اقل ریشه‌ی عقل در آن‌ها استفاده شده. آن هم مادامی که نویسنده از پیش تصمیم دارد به ظاهر آیات و ساده‌ترین التفاتات به ظاهر آن‌ها بسنده کند. سوم: از شق سوم و عظیم و شناخته‌شده‌ی: طبیعت‌گرایی در الهیات. که شاید پاسخ نیز همان باشد.
        

0