یادداشت Asma Mousavi
1403/2/27
خوندن کتاب رو به امید یه داستان جنایی و رمز آلود شروع کردم و با توجه به اسم کتاب توقع کاملا متفاوتی داشتم و تمام داستان منتظر بودم سر و کله یه پستچی پیدا بشه که خبری نشد. داستان من رو به یاد بیگانه کامو انداخت و جالبه که کامو از این کتاب تعریف کرده ولی با همه ی اینها اصلا برام دلنشین نبود. داستان خیلی تیکه تیکه بود که احتمالا بخاطر سانسورهاییه که شده. با اینکه سوژه ی کلی می تونست خیلی جذاب باشه ولی شخصیت پردازی ها ضعیف بود و همه چی خیلی سرسری پیش میرفت (مثلا دلیل علاقه بین فرنک و کورا رو اصلا نفهمیدم، نه شخصیت جذابی برای همدیگه داشتن نه حتی به زیبایی ظاهری اونا اشاره شده بود، فقط یهو عاشق هم شدن!) درباره ی بی ربط بودن عنوان کتاب و داستان باید بگم که کین اول میخواسته اسم داستان رو باربیکیو بزاره:| که ناشر قبول نمی کنه از بس که بی ربطه و کینم پول نیاز داشته و فقط میخواسته کتاب رو چاپ کنه و یه پولی گیرش بیاد و گفته بابا یه اسمی بزارید مثلا "پول یا عشق!" که خب مطمعنا ناشر قبول نکرده. خلاصه یه روز که کین پشت تلفن با دوستش مشغول صحبت بوده و همزمان انتظار می کشیده پستچی بیاد و یه تلگراف مهم رو به دستش برسونه، صحبت از این میشه که نکنه الان پستچی بیاد و من صدای در رو نشنوم و دوستش میگه نترس پستچی همیشه دوبار زنگ میزنه. کینم به نظرش این جمله جالب میاد و اسم کتاب رو همین میزاره بلاخره هر چی نباشه یه کتاب با اسم بد و بی ربط بهتر از یه کتاب بی اسمه. بعدها هم که ازش درباره ی بی ربط بودن عنوان کتاب و موضوعش می پرسن میگه که در واقع این یعنی شاید آدم بتونه یه بار از عاقبت کارش فرار کنه ولی دفعه دومی درکار نیست ( در واقع همون یکبار جستی ملخک دوبار جستی ملخک آخر به دستی ملخک خودمونه ) در کل کتابیه که توی یک نشست خونده میشه و نظرات درباره اش متفاوته و امتیاز ۳.۸ گودریدز نشون میده که کتاب نسبتا محبوبیه ولی خب کتابی نبود که من پیشنهادش کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.