یادداشت کارآگاه اکبر شبروز
4 روز پیش
واقعا واقعا لذتبخش بود. و بعد از پایان کتاب چقدر برای خودم افسوس می خورم و چقدر دلم احوال موقع رو میخواد. خلاصه بخوان بگم، آدمای توی این کتاب اینجوری دسته بندی شدن: ۱- کسایی که جلوی چشمشون رو تعصب گرفته(نسبت به قبیله، قدرت و اعتبار از طرف اشراف)، معمولا هم زرنگن. ۲-کسایی که دل و عقلشون با حقه ولی وارد عمل نمی شن و بیشتر نقش راهنما رو دارن. ۳- افراد رقیق القلبی که از همون اول دلشون در طرف حق می جوشیده. ۴- افراد فهیمی که رغبت بودن داخل جبهه ی حق رو دارن اما توسط یه سری مجامع و اطرافیانشون گیر افتادن و تضعیف میشن. ۵-اونایی که به صورت کلی وسط ماجرا دنبال اینن که هرجور شده مردم رو به سپاه خودشون اضافه کنن(اغلب با وعده های مادی) ۶- این دسته چیزی برای از دست دادن ندارن، کاااملا وارد عمل میشن و میخوان بقیه رو هم آگاه کنن، اما طرد میشن و توی ذهن مردم مجنون. ۷- و در آخر کسایی که ادعا دارن همراه امام و پیرو خدا ان، ولی از طرفی هم فقط توی خونه هاشون نشستن و با وجود توانایی برای جنگ، فقط نماز و قرآن بار می کنن. به قول موقع، تو بمان و سجاده پاره کن، ما که رفتیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.